رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۱۴

________________
ویو ا/ت
داشتم کار هامو انجام میدادم که صدای زنگ گوشی کوک رو شنیدم اهمیت ندادم و به کارام رسیدم
بعد چندمین کوک منو صدا کرد
ا/ت: بله ارباب
کوک: امروز رفیقام میان و میخوام تو دید نباشی ولی تمام کار ها رو تو انجام میدی فهمیدی؟
ا/ت: بله
بعدش برگشتم سرکارم که زنگ در خورد رفیقای کوک بودن تمام کار ها قهوه و غذا رو من انجام دادم به جز قهوه ی بعد از غذا که آنا درست کرد چند دقیقه بعد کوک منو صدا زد
کوک:ا/تتت(داد)
سریع از آشپزخونه رفتم بیرون
ا/ت: بله ارباب
کوک: ارباب و مرض تو قهوه شون چی ریختی
به اعضا نگاه کردم دیدم بیهوشن!
ا/ت: م..من کاری نکردم انا قهوه رو درست کرد
کوک: به مثال آنا درست کرده ولی به چه حقی من به تو گفتم درست کنی
ا/ت: آخه بهم چیزی نگفت که دیدم داره قهوه درست میکنه باور نمی‌کنید دوربین هست چک کنید
کوک رفت دوربین رو چک کرد که دید کار اناعه
کوک: اناااااا
انا: بله ارباب
کوک: قهوه رو تو درست کردی
آنا: نه
کوک: دروغ نگو فیلم ها رو دیدم
تو قهوه چی ریختی
انا: م...من قرص خواب اور ریختم (ترس)
کوک: چقدر طول میکشه بیدار شن
آنا: ی...یک ساعت دیگه
کوک : دارم برات برای تو هم دارم ا/ت