نویسنده :https://wisgoon.com/zkbdentertainment
نویسنده :https://wisgoon.com/zkbdentertainment
اینو بگم من به عنوان نماینده کمپانی فقط چند پارت این رمان رو میزارم و شما برای کامل خوندن رمان باید پیج کمپانی رو فالو داشته باشید . آها اینم بگم این یه رمانه نه فیک پس اشتباه نگیرید .
Love forever part 2
+خواجه مین
_ بله سرورم
+ اون دختر توی قصر گونگئوجونگ کی بود ؟
_دختر ملکه افتخاری قصر بانو هان
+خاله هانا سان ؟
_بله
اون دختر رو میشناخت. دختر خاله اش هانا سان .دختر بانویی که باعث شد بانو یون به مقام ملکه نرسه . اونا همبازی هم بودن . باورش نمیشد که اون همون دختر کوچولویی باشه که آروم قلبش بود .
..........................................................
قصر گامنامجئونگ. سالن چیما
قدم برداشت. همون قدم شد شروع هدفش .
توی راهش همون دختر رو دید .....
اون هاندانگه . آره اون همونه ....
پله ها رو تک تک بالا رفت . نگاهی به جمعیت حاضر انداخت . همه براش سر خم کردند .
زنده باد امپراطور لی سیونگاجونگ
زنده باد......
زنده باد......
زنده باد . حرفی که تهش مرگ رقم میزد . اونا همشون سگایی بودن که با باج به اربابان خیانت میکردن.
****
قصر گونگئوجونگ
بانو هان امپراطور تشریف آوردن .
سوهیون باید با یکی برای مقابله با یون یه مین پیمان میبست. چه کسی بهتر از هانا سان ..
هانا سان : خواهر زاده عزیزم خیلی وقته ندیدمت .
سوهیون : از ابراز علاقه تون آگاهم اما من برای موضوعی وارد قصر شما شدم .
+بگو میشنوم.
_میخوام کشور رو اصلاح کنم .منظورمو میفهمین ؟
+بله . اما این موضوع چه ربطی به من داره ؟_ من به کمک شما نیاز دارم .
+ چه کمکی ؟
_ قدرت و نفوذ شما برای برملا کردن کارای اون کافیه میخوام پشتیبان من باشید .
+من اطمینان ندارم . ممکنه تو هم نتونی این کارو بکنی . خطرناکه میفهمی ؟
_اما برای حفظ جونمون و کشور لازمه .
+ میفهمم ولی تو باید خطراتش رو در نظر بگیری .
_ من خیلی وقته آگاهم.
+خیلی خو.....
*بانوی من شاهزاده اول تشریف آوردن.
+بگو بیاد داخل
قدم هاش صورت سوهیون رو به سمت در چرخوند .همونه . هاندانگ .
-مادرجان مانی وسانی کارهاشون رو انجام دادن و من هم کارم تمومه . میتونم به کتابخونه برم .
+ برو . به سلامت .
_من هم کم کم میرم . روی کمک شما حساب میکنم . به زودی به شما خبر میدم
+ من منتظرم.
اینو بگم من به عنوان نماینده کمپانی فقط چند پارت این رمان رو میزارم و شما برای کامل خوندن رمان باید پیج کمپانی رو فالو داشته باشید . آها اینم بگم این یه رمانه نه فیک پس اشتباه نگیرید .
Love forever part 2
+خواجه مین
_ بله سرورم
+ اون دختر توی قصر گونگئوجونگ کی بود ؟
_دختر ملکه افتخاری قصر بانو هان
+خاله هانا سان ؟
_بله
اون دختر رو میشناخت. دختر خاله اش هانا سان .دختر بانویی که باعث شد بانو یون به مقام ملکه نرسه . اونا همبازی هم بودن . باورش نمیشد که اون همون دختر کوچولویی باشه که آروم قلبش بود .
..........................................................
قصر گامنامجئونگ. سالن چیما
قدم برداشت. همون قدم شد شروع هدفش .
توی راهش همون دختر رو دید .....
اون هاندانگه . آره اون همونه ....
پله ها رو تک تک بالا رفت . نگاهی به جمعیت حاضر انداخت . همه براش سر خم کردند .
زنده باد امپراطور لی سیونگاجونگ
زنده باد......
زنده باد......
زنده باد . حرفی که تهش مرگ رقم میزد . اونا همشون سگایی بودن که با باج به اربابان خیانت میکردن.
****
قصر گونگئوجونگ
بانو هان امپراطور تشریف آوردن .
سوهیون باید با یکی برای مقابله با یون یه مین پیمان میبست. چه کسی بهتر از هانا سان ..
هانا سان : خواهر زاده عزیزم خیلی وقته ندیدمت .
سوهیون : از ابراز علاقه تون آگاهم اما من برای موضوعی وارد قصر شما شدم .
+بگو میشنوم.
_میخوام کشور رو اصلاح کنم .منظورمو میفهمین ؟
+بله . اما این موضوع چه ربطی به من داره ؟_ من به کمک شما نیاز دارم .
+ چه کمکی ؟
_ قدرت و نفوذ شما برای برملا کردن کارای اون کافیه میخوام پشتیبان من باشید .
+من اطمینان ندارم . ممکنه تو هم نتونی این کارو بکنی . خطرناکه میفهمی ؟
_اما برای حفظ جونمون و کشور لازمه .
+ میفهمم ولی تو باید خطراتش رو در نظر بگیری .
_ من خیلی وقته آگاهم.
+خیلی خو.....
*بانوی من شاهزاده اول تشریف آوردن.
+بگو بیاد داخل
قدم هاش صورت سوهیون رو به سمت در چرخوند .همونه . هاندانگ .
-مادرجان مانی وسانی کارهاشون رو انجام دادن و من هم کارم تمومه . میتونم به کتابخونه برم .
+ برو . به سلامت .
_من هم کم کم میرم . روی کمک شما حساب میکنم . به زودی به شما خبر میدم
+ من منتظرم.
۲.۸k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.