ایدلان سیاه ( مقدمه )
☆سانزو
♡ریندو
~ران
ویو: ران
از خواب بیدار شدم و به طرزه مزخرفی خسته بودم اخه بعد اجرا یه کاره فوری برامون پیش امد و مجبور شدیم بریم حدودایه سه صبح برگشتیم و الان شیش بود.
واقعا این ایدلا زندگیشون سخته ها خوب امروز خیلی سرمون شلوغه پس اول باید بچه هارو بیدار کنم و بهشون صبحونه بدم بریم سره تمرین و ضبط فکر نکنم زیاد وقته استراحت داشته باشیم. رفتم بیرون و وسطه راه رو ایستادم
~گشاداننننننننن پاشین کلی کار داریم
اینو که گفتم یه دمپایی محکم خورد تو سرم و پشت بنده اونم یه گوشی درسته موفق شدم بیدارشون کنم.
ما به خاطر شغله دوممون کارگر نداریم پس رفتم و مشغوله پختن شدم برایه صبحانه یه...
♡ریندو
~ران
ویو: ران
از خواب بیدار شدم و به طرزه مزخرفی خسته بودم اخه بعد اجرا یه کاره فوری برامون پیش امد و مجبور شدیم بریم حدودایه سه صبح برگشتیم و الان شیش بود.
واقعا این ایدلا زندگیشون سخته ها خوب امروز خیلی سرمون شلوغه پس اول باید بچه هارو بیدار کنم و بهشون صبحونه بدم بریم سره تمرین و ضبط فکر نکنم زیاد وقته استراحت داشته باشیم. رفتم بیرون و وسطه راه رو ایستادم
~گشاداننننننننن پاشین کلی کار داریم
اینو که گفتم یه دمپایی محکم خورد تو سرم و پشت بنده اونم یه گوشی درسته موفق شدم بیدارشون کنم.
ما به خاطر شغله دوممون کارگر نداریم پس رفتم و مشغوله پختن شدم برایه صبحانه یه...
۴.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.