مافیای خشن
ویوکوک
رفته بودم بیرون لباس بگیرم رفتم داخل یه فروشگاه بعد ۵ دقیقه دوتا دختر اومدن یکیش خیلی خوشگل بود اونیکی هم خوشگل بود ولی نه به اندازه اون
دلم میخواد برای خودم کنمش ولی نمی دزدمش نمیخوام بفهمه مافیا یا ازم بترسه پس یه جوردیگع دلشو بدست میارم بعد حرف اون فروشنده رفتم عین سگ زدمش دختره اومد سمتم گفت آقا لطفا ولش کن منم با حرفش ولش کردم
داشتم میرفتم خونه که دربارش تحقیق کنم که گفت
ات. چرا اینکارو کردین
کوک . چون دوستت دارم
ات. چی
کوک . همین که شنیدی
ات. عوضی(اروم)
کوک.چی گفتی
ات. هیچی
کوک. خوبع
بچه ها ات با اینکه پولدارع ولی یه کافه دارع که اونجا کار میکنه
ویو ات
بعد حرف زدن با اون یاروعه دیگع برگشتم خونه البته بعد خرید لباس جیسو
برای خودم شام درست کردم و رفتم خوابیدم
صبح پاشدم کارای لازمو کردم صبحونمو خوردم رفتم کافه رو باز کردم بلافاصله بعداز باز کردن یه پسرع اومد آشنا بود آهان اون پسره بود که گفت دوستت دارم رفت نشست
کوک . قهوه میخواستم
ات. چشم الان میارم
رفتم سریع قهوه شو درست کردم نمیدونم چرا تا الان فقط یدونه اون پسره اومده بود هروز اینجا پرع رفتم قهوه شو بدم بهش که دستمو کشید و لباشو گذاشت رو لبم بعد چند دقیقه ازش جدا شدم کوک.تا شمارتو بم ندی ولت نمیکنم
ات. چی میگی پسریه خل
کوک . تا شمارتو بهم ندی ولت نمیکنم
یدفعه یه مرد اومد داخل به پسره گفتم باشه باشه ولم کن
شمارمو دادم
رفته بودم بیرون لباس بگیرم رفتم داخل یه فروشگاه بعد ۵ دقیقه دوتا دختر اومدن یکیش خیلی خوشگل بود اونیکی هم خوشگل بود ولی نه به اندازه اون
دلم میخواد برای خودم کنمش ولی نمی دزدمش نمیخوام بفهمه مافیا یا ازم بترسه پس یه جوردیگع دلشو بدست میارم بعد حرف اون فروشنده رفتم عین سگ زدمش دختره اومد سمتم گفت آقا لطفا ولش کن منم با حرفش ولش کردم
داشتم میرفتم خونه که دربارش تحقیق کنم که گفت
ات. چرا اینکارو کردین
کوک . چون دوستت دارم
ات. چی
کوک . همین که شنیدی
ات. عوضی(اروم)
کوک.چی گفتی
ات. هیچی
کوک. خوبع
بچه ها ات با اینکه پولدارع ولی یه کافه دارع که اونجا کار میکنه
ویو ات
بعد حرف زدن با اون یاروعه دیگع برگشتم خونه البته بعد خرید لباس جیسو
برای خودم شام درست کردم و رفتم خوابیدم
صبح پاشدم کارای لازمو کردم صبحونمو خوردم رفتم کافه رو باز کردم بلافاصله بعداز باز کردن یه پسرع اومد آشنا بود آهان اون پسره بود که گفت دوستت دارم رفت نشست
کوک . قهوه میخواستم
ات. چشم الان میارم
رفتم سریع قهوه شو درست کردم نمیدونم چرا تا الان فقط یدونه اون پسره اومده بود هروز اینجا پرع رفتم قهوه شو بدم بهش که دستمو کشید و لباشو گذاشت رو لبم بعد چند دقیقه ازش جدا شدم کوک.تا شمارتو بم ندی ولت نمیکنم
ات. چی میگی پسریه خل
کوک . تا شمارتو بهم ندی ولت نمیکنم
یدفعه یه مرد اومد داخل به پسره گفتم باشه باشه ولم کن
شمارمو دادم
۱۷.۶k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.