✨🦋✨
✨🦋✨
{عشقم بادیگارده}
[part1]
ویو لئو
صبح کا از خواب پاشدم رفتم اتاق لینا خوبه هنوز خوابه رفتنم پایین و ...
×انجوماا
=بله قربان
(نشانه ی انجوما=)
× لینا که از خواب بیدار شد بهش بگو برای امشب شام آماده باشه مهمون داریم
=چشم قربان
× خوبه پس میرم
= قربان شما خودتون صبحانه نمیخورید؟
× نه ، من دیگه رفتم
∆پرس زمانی به دو ساعت بعد∆
ویو لینا
از خواب پا شدم و با ذوق اینکه امروز تولدمه دویدم توی اتاق لئو
+ لئوووووو
هه نیستش رفتم طبقه پایین ...
+ انجوما
= بله دخترم بیدار شدی
+ اره ، انجوما داداشم کو
= ایشون رفتن سر کار و گفتن که برای شام امشب آماده باشید
حدس میزدم میخواد برای روز تولدم سوپرایزم کنه
+ باشه ، صبحانه خورد ؟
= اممم
+ خب پس بازم چیزی نخورده
= بیا صبحانه حاضره
+ باشه
ویو لئو
خب بیشتر کار ها رو انجام دادم تلفن رو برداشتم و...
منشی: بله آقای لئو
× به لوکاس بگو بیاد طبقه ی بالا
منشی: چشم
#ادامه_دارد...
{عشقم بادیگارده}
[part1]
ویو لئو
صبح کا از خواب پاشدم رفتم اتاق لینا خوبه هنوز خوابه رفتنم پایین و ...
×انجوماا
=بله قربان
(نشانه ی انجوما=)
× لینا که از خواب بیدار شد بهش بگو برای امشب شام آماده باشه مهمون داریم
=چشم قربان
× خوبه پس میرم
= قربان شما خودتون صبحانه نمیخورید؟
× نه ، من دیگه رفتم
∆پرس زمانی به دو ساعت بعد∆
ویو لینا
از خواب پا شدم و با ذوق اینکه امروز تولدمه دویدم توی اتاق لئو
+ لئوووووو
هه نیستش رفتم طبقه پایین ...
+ انجوما
= بله دخترم بیدار شدی
+ اره ، انجوما داداشم کو
= ایشون رفتن سر کار و گفتن که برای شام امشب آماده باشید
حدس میزدم میخواد برای روز تولدم سوپرایزم کنه
+ باشه ، صبحانه خورد ؟
= اممم
+ خب پس بازم چیزی نخورده
= بیا صبحانه حاضره
+ باشه
ویو لئو
خب بیشتر کار ها رو انجام دادم تلفن رو برداشتم و...
منشی: بله آقای لئو
× به لوکاس بگو بیاد طبقه ی بالا
منشی: چشم
#ادامه_دارد...
۱.۶k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.