غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※─── p : ⁵⁴
+خائن...پس ا/ت بردی تا خودت باهاش وقت بگذرونی
ج: چی میگی
+کور خوندی
ج: عقلتو از دست دادی به منم شک داری؟
+فکر کردی ندیدم داشتین دنبال هم میدویدین تو میخندیدی
ج: که چی
+نمیزارم اینجوری ازم دورش کنی تا خودت خوش بگذرونی
جیمین میزنه تو سر جونگکوک
ج: اوسکلی؟
+چی
ج: من از تو بزرگترم ناسلامتی باید بهم احترام بزاری....زیادی پر روت کردم
+........
ج: همینجوری اختلاف سنش با تو زیاده اونوقت من بخوام...من مثل آبجی کوچیکم دارم ازش مراقبت میکنم اونوقت...آه واقعا که
+ببخشید
جیمین چپ چپ نگاش میکنه
ج: نمیبخشم
+خب چیکار کنم...عقلمو از دست دادم.....وقتی میبینم داره با یکی دیگه خوش میگذرونه و میخنده نمیتونم تحمل کنم
جیمین نمیتونه جلوی خندشو بگیره
ج: بیا بریم کوچولو ....باید از تو ام مراقبت کنم(خنده)
+(لبخند)
•°•°•°•°•°•°•°•°•
ا/ت توی آشپز خونه زل زده بود به آبی که داشت قل قل میکرد
×نمیخوای برام قهوه درست کنی؟
_اوه....الان درست میکنم
کم کم به خودش تکونی داد و میخواست آب جوش و بریزه تو فنجون
×چرا نمیریزی؟
_الان...
دوباره تلاش کرد بریزه
×زود باش
_ببخشید من نمیتونم انجامش بدم این دفعه رو خودتون درست کنین ....انقد دستم سوخته فوبیای آب جوش گرفتم
فرار میکنه سمت اتاقش
×چشه
جونگکوک و جیمین میان تو آشپز خونه
×هی بچه ها چیزی به اسم فوبیای آب جوشم مگه هست
+.......اینو ا/ت گفته درسته؟
×آر...
+الان کجاس
×تو اتاقشه دیگه
جونگکوک بدو بدو میره تو اتاق ا/ت و در و باز میکنه
_ترسیدم
+دوباره دستت سوخت؟
_نه بابا
جونگکوک نفس عمیقی میکشه
_واقعا این موضوع یه داستان بزرگ شده ....چرا هر دفعه باید دستم بسوزه
+اگه نمیتونی واقعا لازم نیست تلاش کنی من یکاریش میکنم
_نمیدونم
+اگه ایندفعه دستت بسوزه خودمو نمیبخشم
_آخر این داستان همونیه که گفتم ...دستمو قطع میکنن
فردای آن روز:
جونگکوک و جیمین اومدن و با میزی پر از غذا رو به رو به رو شدن
ج: به به...هر روز حال میکنیا
+.........
×صبح بخیر...بفرمایید قهوه
+ا/ت کجاس
×الان میاد
ج: هومم خیلی خوشمزس....دستتون درد نکنه
×من درست نکردم که
ج: ..آها پس ا/ت درست کرده میدونستم
×عجب قهوه ای درست کرده همونجوری که من میخوام
+درست کرده؟ مگه خودت درست نکردی ؟
×نه
جونگکوک بدو بدو میره سمت آشپز خونه
+دستت سوخت؟
_صبح بخیر ..........تو چرا همش منتظری دستم بسوزه
+مگه همین دیشب نگفتی فوبیا آب جوش داری
_دیشب دیشب بود گذشت....بدو بریم گشنمه
+چطور ممکنه....قدرت ماورائی چیزی داره
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangta
ج: چی میگی
+کور خوندی
ج: عقلتو از دست دادی به منم شک داری؟
+فکر کردی ندیدم داشتین دنبال هم میدویدین تو میخندیدی
ج: که چی
+نمیزارم اینجوری ازم دورش کنی تا خودت خوش بگذرونی
جیمین میزنه تو سر جونگکوک
ج: اوسکلی؟
+چی
ج: من از تو بزرگترم ناسلامتی باید بهم احترام بزاری....زیادی پر روت کردم
+........
ج: همینجوری اختلاف سنش با تو زیاده اونوقت من بخوام...من مثل آبجی کوچیکم دارم ازش مراقبت میکنم اونوقت...آه واقعا که
+ببخشید
جیمین چپ چپ نگاش میکنه
ج: نمیبخشم
+خب چیکار کنم...عقلمو از دست دادم.....وقتی میبینم داره با یکی دیگه خوش میگذرونه و میخنده نمیتونم تحمل کنم
جیمین نمیتونه جلوی خندشو بگیره
ج: بیا بریم کوچولو ....باید از تو ام مراقبت کنم(خنده)
+(لبخند)
•°•°•°•°•°•°•°•°•
ا/ت توی آشپز خونه زل زده بود به آبی که داشت قل قل میکرد
×نمیخوای برام قهوه درست کنی؟
_اوه....الان درست میکنم
کم کم به خودش تکونی داد و میخواست آب جوش و بریزه تو فنجون
×چرا نمیریزی؟
_الان...
دوباره تلاش کرد بریزه
×زود باش
_ببخشید من نمیتونم انجامش بدم این دفعه رو خودتون درست کنین ....انقد دستم سوخته فوبیای آب جوش گرفتم
فرار میکنه سمت اتاقش
×چشه
جونگکوک و جیمین میان تو آشپز خونه
×هی بچه ها چیزی به اسم فوبیای آب جوشم مگه هست
+.......اینو ا/ت گفته درسته؟
×آر...
+الان کجاس
×تو اتاقشه دیگه
جونگکوک بدو بدو میره تو اتاق ا/ت و در و باز میکنه
_ترسیدم
+دوباره دستت سوخت؟
_نه بابا
جونگکوک نفس عمیقی میکشه
_واقعا این موضوع یه داستان بزرگ شده ....چرا هر دفعه باید دستم بسوزه
+اگه نمیتونی واقعا لازم نیست تلاش کنی من یکاریش میکنم
_نمیدونم
+اگه ایندفعه دستت بسوزه خودمو نمیبخشم
_آخر این داستان همونیه که گفتم ...دستمو قطع میکنن
فردای آن روز:
جونگکوک و جیمین اومدن و با میزی پر از غذا رو به رو به رو شدن
ج: به به...هر روز حال میکنیا
+.........
×صبح بخیر...بفرمایید قهوه
+ا/ت کجاس
×الان میاد
ج: هومم خیلی خوشمزس....دستتون درد نکنه
×من درست نکردم که
ج: ..آها پس ا/ت درست کرده میدونستم
×عجب قهوه ای درست کرده همونجوری که من میخوام
+درست کرده؟ مگه خودت درست نکردی ؟
×نه
جونگکوک بدو بدو میره سمت آشپز خونه
+دستت سوخت؟
_صبح بخیر ..........تو چرا همش منتظری دستم بسوزه
+مگه همین دیشب نگفتی فوبیا آب جوش داری
_دیشب دیشب بود گذشت....بدو بریم گشنمه
+چطور ممکنه....قدرت ماورائی چیزی داره
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangta
۱۸.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.