( ادامه پارت 18)
( ادامه پارت 18)
بومگیو: نه بابا... من که کاری نکردم!
سوبین: میتونی تا زمانی که خوب بشه ازش مراقبت کنی؟ بومگیو: خب چرا تو خودت مراقبت نمیکنی؟ سوبین: اخه من کار دارم... نمیتونم!
بومگیو: باشه!
( فلش بک به چند ساعت قبل)
تهیون: سوبین، تو که نمیای ازم مراقبت کنی؟ سوبین: معلومه که میام!
تهیون: میشه بزاری بومگیو بیاد؟ سوبین: چرا؟
تهیون: ببین یه چیزی بهت میگم بین خودمون بمونه، ببین....من بومگیو رو.. میدونی یه حسی بهش دارم، یه حس قشنگ، سوبین:مثل عشق؟ تهیون:تقریبا، پس میشه بزاری بومگیو بیاد؟
سوبین: باشه! تهیون: ممنون!
( زمان حال)
بومگیو: چرا به من گفت برم پیش تهیون؟ خب خودش که میتونه!
جونگوون: بومگیو امروز وقت داری بامن بگردی؟
بومگیو: ببخشید امروز نه، یکم بعد کای میاد باید حواسم بهش باشه!
جونگوون: بومگیو، ببخشید یه سوال کای کیه؟
بومگیو: کای اممم! چجوری توصیفش کنم؟ کسی که از زمانی که اینجام همراهم بوده .میتونم بگم از دوست خیلی بهم نزدیک تریم!
جونگوون: اهااا، نمیدونستم! بومگیو: الو! کای اومدم. جونگوون من باید برم بعدا میبینمت!
جونگوون : باشه! جونگوون: یعنی کای کسیه که دوسش داره؟
بومگیو: نه بابا... من که کاری نکردم!
سوبین: میتونی تا زمانی که خوب بشه ازش مراقبت کنی؟ بومگیو: خب چرا تو خودت مراقبت نمیکنی؟ سوبین: اخه من کار دارم... نمیتونم!
بومگیو: باشه!
( فلش بک به چند ساعت قبل)
تهیون: سوبین، تو که نمیای ازم مراقبت کنی؟ سوبین: معلومه که میام!
تهیون: میشه بزاری بومگیو بیاد؟ سوبین: چرا؟
تهیون: ببین یه چیزی بهت میگم بین خودمون بمونه، ببین....من بومگیو رو.. میدونی یه حسی بهش دارم، یه حس قشنگ، سوبین:مثل عشق؟ تهیون:تقریبا، پس میشه بزاری بومگیو بیاد؟
سوبین: باشه! تهیون: ممنون!
( زمان حال)
بومگیو: چرا به من گفت برم پیش تهیون؟ خب خودش که میتونه!
جونگوون: بومگیو امروز وقت داری بامن بگردی؟
بومگیو: ببخشید امروز نه، یکم بعد کای میاد باید حواسم بهش باشه!
جونگوون: بومگیو، ببخشید یه سوال کای کیه؟
بومگیو: کای اممم! چجوری توصیفش کنم؟ کسی که از زمانی که اینجام همراهم بوده .میتونم بگم از دوست خیلی بهم نزدیک تریم!
جونگوون: اهااا، نمیدونستم! بومگیو: الو! کای اومدم. جونگوون من باید برم بعدا میبینمت!
جونگوون : باشه! جونگوون: یعنی کای کسیه که دوسش داره؟
۴.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.