[ کمک قلبم داره اتیش میگیره]
[ کمک قلبم داره اتیش میگیره]
(Help, my heart is on fire)
P⁹
بعد از کلی فکر کردن ساعت⅖شد
تق تق[مثلا صدایه دره این] اومد تو
_فکراتو کردی اینکه ایندت چطوری باشه به حرفت بستگی داره
با تمام جسارت گفتم :اره(اخه تو جای ا/ت بودی میگفتی نه ، پس ایراد نگیر از خداتم باشه بگه بیا باند ما)
_باشه پس به اجوما میگم
ویو جیمین
با گفتن حرفش کم مونده بود جیغ بزنم ولی به روم نیاوردم
_باشه پس به اجوما میگم
_برات یه اتاق اماده میکنن برو اونجا با بادیگارد ها هم هماهنگ میکنم بری برا خودت لباس بخری (لباسا رو ۳ اسلید اخر گذاشتم)برای جلسه ی امروز فقط باز نباشه
+باشه
_فعلا
+فعلا
رفتم به اجوما گفتم براش اتاقی که کنار اتاق منه رو بده به ا/ت و دیگه خدمتکار نیس
_اجوما یه چیز دیگه
اجوما:بله پسرم (بعضی وقتا بهش میگه پسرم)
_میشه یه چیزی بخوام
اجوما :اره پسرم یگو
_میخوام ا/ت سوغولیم باشه ولی ۲ هفته بعد
اجوما :ببینم چی میشه
_مرسی
رفتم کارای خرید ا/ت رو هم راست و ریس کردم و لباسامو پوشیدم و رفتم پیش یونگی
فلش بک زمانی که رسیده به عمارت یونگی
_زود باش دیر شد باید بریم پی کارای محموله
¿اومدم اومدم
تو راه
_اه دیرمون شد باید ⅗اونجا باشیم
¿اسلحه ها کدوم مدل ان
_SIG,FN Five Seven,HK[دوستان عکسشون رو گذاشتم
¿به به
زمان رسیدن به کشتی
یه بنده خدایی که قاچاقچی عه:سلام اقای پارک پولا بعد اسلحه ها خیلی وقط بود اسلحه نخریده بودی
_سلام نیاز نبود کجان
بنده خدا قاچاقچی:اشاره به کنارش
_شوگا بهشون بگو بیان اینا رو ببیرن
¿باشه
_اینام پولت
بنده خدای قاچاقچی:مثل همیشه دست و دلباز
_خدافظ
بنده خدای قاچاقچی :به امید دیدار
فلش بک به زمانی که یونگی جیمین رو رسونده عمارت سفید
_تو جلسه میبینمت
¿اوکی ا/ت هم میاد دیگه اره؟
_اوهوم بای
¿فعلا
ساعت³و⁴⁰دقیقه میباشد
ویو ا/ت
دوستان اولتش یکم کسل کنندس و کم کم خوب خواهد شد
(Help, my heart is on fire)
P⁹
بعد از کلی فکر کردن ساعت⅖شد
تق تق[مثلا صدایه دره این] اومد تو
_فکراتو کردی اینکه ایندت چطوری باشه به حرفت بستگی داره
با تمام جسارت گفتم :اره(اخه تو جای ا/ت بودی میگفتی نه ، پس ایراد نگیر از خداتم باشه بگه بیا باند ما)
_باشه پس به اجوما میگم
ویو جیمین
با گفتن حرفش کم مونده بود جیغ بزنم ولی به روم نیاوردم
_باشه پس به اجوما میگم
_برات یه اتاق اماده میکنن برو اونجا با بادیگارد ها هم هماهنگ میکنم بری برا خودت لباس بخری (لباسا رو ۳ اسلید اخر گذاشتم)برای جلسه ی امروز فقط باز نباشه
+باشه
_فعلا
+فعلا
رفتم به اجوما گفتم براش اتاقی که کنار اتاق منه رو بده به ا/ت و دیگه خدمتکار نیس
_اجوما یه چیز دیگه
اجوما:بله پسرم (بعضی وقتا بهش میگه پسرم)
_میشه یه چیزی بخوام
اجوما :اره پسرم یگو
_میخوام ا/ت سوغولیم باشه ولی ۲ هفته بعد
اجوما :ببینم چی میشه
_مرسی
رفتم کارای خرید ا/ت رو هم راست و ریس کردم و لباسامو پوشیدم و رفتم پیش یونگی
فلش بک زمانی که رسیده به عمارت یونگی
_زود باش دیر شد باید بریم پی کارای محموله
¿اومدم اومدم
تو راه
_اه دیرمون شد باید ⅗اونجا باشیم
¿اسلحه ها کدوم مدل ان
_SIG,FN Five Seven,HK[دوستان عکسشون رو گذاشتم
¿به به
زمان رسیدن به کشتی
یه بنده خدایی که قاچاقچی عه:سلام اقای پارک پولا بعد اسلحه ها خیلی وقط بود اسلحه نخریده بودی
_سلام نیاز نبود کجان
بنده خدا قاچاقچی:اشاره به کنارش
_شوگا بهشون بگو بیان اینا رو ببیرن
¿باشه
_اینام پولت
بنده خدای قاچاقچی:مثل همیشه دست و دلباز
_خدافظ
بنده خدای قاچاقچی :به امید دیدار
فلش بک به زمانی که یونگی جیمین رو رسونده عمارت سفید
_تو جلسه میبینمت
¿اوکی ا/ت هم میاد دیگه اره؟
_اوهوم بای
¿فعلا
ساعت³و⁴⁰دقیقه میباشد
ویو ا/ت
دوستان اولتش یکم کسل کنندس و کم کم خوب خواهد شد
۶.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.