مافیای خشن P7
از زبان سوریون
دیدم لوگان یه پیام فرستاده
متن پیام:
سلام خانم سوریون خوبید؟
میشه به این کافه..... بیاید
رفتم تا حاضر بشم
پرش زمانی به اون کافه
رفتم اونجا که دیدم سول آه اونجاست
لوگان: & سوریون: - سول آه:+
-سول آه خودتی؟(با بغض)
&(تمام اتفاق ها رو تعریف میکنه)
-پس تو تمام این مدت میدونستی که سول آه زندست و بهم نگفتی؟
&ببخشید مجبور بودم که نگم آها راستی سول آه اسمش رو به اسم پارک یونا تغییر داده و الان هم با اون اسم به دانشگاه قراره بره
-مرسی که گفتی
+مامان
-جانم
+میشه امشب بریم شهربازی؟
-آره میریم
&سول آه من دیگه باید برم خدافظ
+باشه اوپا خدافظ
پرش زمانی به شب
از زبان یونا(دیگه سول آه نمی نویسم و یونا همون سول آه هست)
حاضر شدم و یه لباس مشکی پوشیدم(اسلاید دوم)
یه میکاپ لایت کردم و رفتم سمت ماشین
از زبان سوریون
تو ماشین نشسته بودم که یونا(سول آه) اومد سوار شد
-بریم دخترم؟
+بزن بریم
پرش زمانی به شهربازی
(توجه یونا و سوریون اومدن کره)
از زبان یونا
یه پسر برام آشنا بود نه ولش کن بابا قرار نیست هر آدمی رو دیدی بگی یکی از دوست هاته
(توجه اینکه اون پسر تهیونگ بود ته فک میکنه سول آه مرده)
از زبان ته
با سوک کیونگ اومده بودیم شهربازی
یه دختر خیلی شبیه سول آه بود نه اون مرده ولی من هنوزم عاشقشم
دیدم اون دختره رو یکی صداش زد به اسم یونا چه اسم قشنگی
(توجه سوریون وقتی که میخواد با سول آه بره بیرون اونو به اسم یونا صدا میکنه تا کسی نشناسه چون سول آه در خانواده خیلی معروفی بزرگ شده)
از زبان یونا
مامان صدا زد منو رفتیم پیشش
-دخترم میخوای بریم سوار چرخ و فلک بشیم؟
+آره مامان
مامان رفت بلیط بگیره منم اونجا یه صندلی بود نشستم
که یه دختر رو دیدم خیلی شبیه سوک کیونگ بود صبر کن ببینم اون خود سوک کیونگه
اون پسره هم خود تهیونگ بود من که از هر دوتامون متنفرم چند بار روم آب خیلی گرم ریختن
از زبان ته
صبر کن ببینم اون خود سول آه هست نه بابا اون مرده
رفتم سمتش که پاشد و رفت سمت یه خانم
ولش کن بابا اه
از زبان سوریون
بلیط گرفتم
رفتم سمت یونا
-یونا جان بیا بریم
+چشم مامان
رفتیم سوار شدیم
پرش زمانی به خونه
از زبان یونا
اون پسر خوده تهیونگ بود ازش خیلی بدم میاد
اون دختر هم سوک کیونگ بود
مامان صدام زد که بیام شام بخورم
اومدم پایین
+مامان دو نفر تو مدرسه خیلی منو اذیت میکردن و اون دوتا رو تو شهربازی دیدم ما باید از اینجا بریم من از اونا میترسم
-دخترم نترس مگه اونا تو رو به اسم سول آه نمیشناسن؟
+آره با اون اسم میشناسن
-خب الان اسمت پارک یونا هست لازم نیست از کره بریم همینجا میمونیم
پرش زمانی به فردا صبح
از زبان یونا
بیدار شدم و رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم
امروز روز اول دانشگاه هست من از بهترین دانشگاه کره قبول شدم
بعد از اینکه صبحانه خوردم رفتم تو اتاقم تا حاضر بشم
یه لباس ساده و کیوت پوشیدم و یه میکاپ لایت کردم
(عکس لباس یونا اسلاید دوم)
________________________________________________________
شرط پارت بعدی:
لایک ها:۵
دیدم لوگان یه پیام فرستاده
متن پیام:
سلام خانم سوریون خوبید؟
میشه به این کافه..... بیاید
رفتم تا حاضر بشم
پرش زمانی به اون کافه
رفتم اونجا که دیدم سول آه اونجاست
لوگان: & سوریون: - سول آه:+
-سول آه خودتی؟(با بغض)
&(تمام اتفاق ها رو تعریف میکنه)
-پس تو تمام این مدت میدونستی که سول آه زندست و بهم نگفتی؟
&ببخشید مجبور بودم که نگم آها راستی سول آه اسمش رو به اسم پارک یونا تغییر داده و الان هم با اون اسم به دانشگاه قراره بره
-مرسی که گفتی
+مامان
-جانم
+میشه امشب بریم شهربازی؟
-آره میریم
&سول آه من دیگه باید برم خدافظ
+باشه اوپا خدافظ
پرش زمانی به شب
از زبان یونا(دیگه سول آه نمی نویسم و یونا همون سول آه هست)
حاضر شدم و یه لباس مشکی پوشیدم(اسلاید دوم)
یه میکاپ لایت کردم و رفتم سمت ماشین
از زبان سوریون
تو ماشین نشسته بودم که یونا(سول آه) اومد سوار شد
-بریم دخترم؟
+بزن بریم
پرش زمانی به شهربازی
(توجه یونا و سوریون اومدن کره)
از زبان یونا
یه پسر برام آشنا بود نه ولش کن بابا قرار نیست هر آدمی رو دیدی بگی یکی از دوست هاته
(توجه اینکه اون پسر تهیونگ بود ته فک میکنه سول آه مرده)
از زبان ته
با سوک کیونگ اومده بودیم شهربازی
یه دختر خیلی شبیه سول آه بود نه اون مرده ولی من هنوزم عاشقشم
دیدم اون دختره رو یکی صداش زد به اسم یونا چه اسم قشنگی
(توجه سوریون وقتی که میخواد با سول آه بره بیرون اونو به اسم یونا صدا میکنه تا کسی نشناسه چون سول آه در خانواده خیلی معروفی بزرگ شده)
از زبان یونا
مامان صدا زد منو رفتیم پیشش
-دخترم میخوای بریم سوار چرخ و فلک بشیم؟
+آره مامان
مامان رفت بلیط بگیره منم اونجا یه صندلی بود نشستم
که یه دختر رو دیدم خیلی شبیه سوک کیونگ بود صبر کن ببینم اون خود سوک کیونگه
اون پسره هم خود تهیونگ بود من که از هر دوتامون متنفرم چند بار روم آب خیلی گرم ریختن
از زبان ته
صبر کن ببینم اون خود سول آه هست نه بابا اون مرده
رفتم سمتش که پاشد و رفت سمت یه خانم
ولش کن بابا اه
از زبان سوریون
بلیط گرفتم
رفتم سمت یونا
-یونا جان بیا بریم
+چشم مامان
رفتیم سوار شدیم
پرش زمانی به خونه
از زبان یونا
اون پسر خوده تهیونگ بود ازش خیلی بدم میاد
اون دختر هم سوک کیونگ بود
مامان صدام زد که بیام شام بخورم
اومدم پایین
+مامان دو نفر تو مدرسه خیلی منو اذیت میکردن و اون دوتا رو تو شهربازی دیدم ما باید از اینجا بریم من از اونا میترسم
-دخترم نترس مگه اونا تو رو به اسم سول آه نمیشناسن؟
+آره با اون اسم میشناسن
-خب الان اسمت پارک یونا هست لازم نیست از کره بریم همینجا میمونیم
پرش زمانی به فردا صبح
از زبان یونا
بیدار شدم و رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم
امروز روز اول دانشگاه هست من از بهترین دانشگاه کره قبول شدم
بعد از اینکه صبحانه خوردم رفتم تو اتاقم تا حاضر بشم
یه لباس ساده و کیوت پوشیدم و یه میکاپ لایت کردم
(عکس لباس یونا اسلاید دوم)
________________________________________________________
شرط پارت بعدی:
لایک ها:۵
۲.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.