یونگی ویو
یونگی ویو
چیشده
چرا کوک. اینطوری کرد
نکنه
نه بابا اصلا ممکن نیس ات همچین کاری نمیکنه
رسیدن بیمارستان
یونگی سریع رفت داخل کوک را دید که داره خثدشو سر زنش میکنه
میزنه توسرش و گریه میکنه
🥲
راوی: یونگی سرع رف پیشش
یونگی: چیشده خواهر کوچولوم چیزیش نشده که
کوک: قضیه را تعریف کرد
یونگی خواست کوک را بزنع با صدای ضعیفی به خودش اومد
ات: دیدم یونگی داره کوک را میزنه صداش زدم
ات: یونگی (ضعیف و بی حال)
یونگی: با صدای ضعیف ات به خودم اومدم
راوی: بچه ها کوک صدای ات را نشنید ها
ات: یونگی
یونگی: ات خوبی چیشدی
ات: بع خودم شلیک کردم
یونگی: تو خری (داد)
کوک صدای یونگی راشنید بلند شد رفت. پیش ات
کوک: یونگی چیشده
یونگی: خواهرم داش میمرد داری میگی چیشدع
ات من تو رو میکشم
کوک: هویاین بدبخت تازه از ای سی یو دراومده صداتو بیار پاین
بچها فیکه گزارش ندین فوشم ندین
مسدود شده بودم ❤️🔥💔
چیشده
چرا کوک. اینطوری کرد
نکنه
نه بابا اصلا ممکن نیس ات همچین کاری نمیکنه
رسیدن بیمارستان
یونگی سریع رفت داخل کوک را دید که داره خثدشو سر زنش میکنه
میزنه توسرش و گریه میکنه
🥲
راوی: یونگی سرع رف پیشش
یونگی: چیشده خواهر کوچولوم چیزیش نشده که
کوک: قضیه را تعریف کرد
یونگی خواست کوک را بزنع با صدای ضعیفی به خودش اومد
ات: دیدم یونگی داره کوک را میزنه صداش زدم
ات: یونگی (ضعیف و بی حال)
یونگی: با صدای ضعیف ات به خودم اومدم
راوی: بچه ها کوک صدای ات را نشنید ها
ات: یونگی
یونگی: ات خوبی چیشدی
ات: بع خودم شلیک کردم
یونگی: تو خری (داد)
کوک صدای یونگی راشنید بلند شد رفت. پیش ات
کوک: یونگی چیشده
یونگی: خواهرم داش میمرد داری میگی چیشدع
ات من تو رو میکشم
کوک: هویاین بدبخت تازه از ای سی یو دراومده صداتو بیار پاین
بچها فیکه گزارش ندین فوشم ندین
مسدود شده بودم ❤️🔥💔
۵.۰k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.