پارت هفت(فصل دو)
از زبان ا/ت :بخاطر مشکل خوابم ساعت ۹ بیدار شدم و برام کافی بود رفتم و روی شن نشستم و اهنگ
(moral of the story)
رو پلی کردم فک کنم از تهیونگ خوشم اومده و این اهنگ دقیقا حس حال من بود (اهنگ اسلاید دوم)
پاهامو دراز کردم و اجازه دادم اب دریا بهش بخوره
ترکیب ابی که به پام میخورد و بادی که موهامو تکون میداد و صدای اهنگ بهشت بود داشتم به گذشتم فکر میکردم ولی هیچ واکنشی نشون نمیدادم نه ناراحت بودم نه خوشحال به فکر این بودم که زندگیم چقدر پوچ میگذره که با صدای بقیه به خودم اومدم یونا اومد پیشم و گفت:ا/ت تو از کی اینجایی
+ساعت نه
_چی چرا نخوابیدی
+به خاطر مشکل خوابم همین قدر هم برام کافیه
یونا:اخیی بیا صبحونه حاضره
+مگه ساعت چنده
یونا:1
+یعنی من از ساعت نه اینجا دارم یه اهنگرو گوش میدم
یونا:پنج ساعت؟؟
+اوهوم عادیه دیگه تو افکاراتم گم شده بودم
یونا:اگه مشکلی داری میتونی باهام در اشتراک بزاری
+نه مرسی برام عادیه خصلتم اینجوریه
یونا:اهان بیا بریم صبحونه بخوریم
+تو برو من میام
یونا رفت که بعدش تهیونگ اومد با یه صندل(کفش)
_چرا دمپایی نپوشیدی
+خوابم نبرد اومدم اینجا
_مگه کی اومدی
+ساعت نه
_چی مگه ساعت هفت نخوابیدی
+اره ولی بخاطر مشکل خوابم همین برام کافیه
_اهان
تهیونگ پاهامو برداشت و شست و بعد صندل رو پام کرد در همین من غرق نگاهش بودم
_حتما خسته ای پنج ساعت اینجایی
+اوهوم
تهیونگ منو براید استایل بغل کرد منم چیزی نگفتم منو برد داخل ون و گذاشت رو صندلی شروع کردیم و صبحانه رو خوردیم که هانول پرسید که از کی اونجا بودم
+من حوصله ندارم بگم تهیونگ تو بگو
تهیونگ همه چی رو تعریف کرد
یهو شوگا ازم پرسید
پنج ساعت بکوب اونجا بودی
اره خب یه اهنگ تکراری گوش میکردم و اجازه دادم باد به موهام و اب به پاهام دستی بزنه و غرق افکاراتم شدم
بعد صبحونه جون گرفتم
+خب بچه ها مقصد بعدی کجاس
سویون(دوس دختر شوگا)
خب بریم فلالند (میدونم جای ایرانه ولی فک کنید تو کره هس😂)
جنی:اونجا کجاس
+بزار من بگم یه جایی هس که ابرا خیلی به ادم نزدیک هستن به قدری که میتونی لمصش کنی
جنی:اهان
نامجون :کی ادرسشو میدنه
سویون:من نمیدونم فقط میشناسم
+من میدونم حتی رفتم
رفتم ادرس رو به شوفر گفتم و راه افتادیم وقتی رسیدم من لباسام رو عوض میکردم که دیدم بلوزم کثیفه
+تهیونگااا
_هاااا
+بیا اینجا
_چیه
+بلوزم کثیف شده
_من یه پیراهن مشکی دارم میخوایی
+اوهوم
تهیونگ لباسو اورد و من پوشیدم خیلی بهم میومد
+تهیونگااا
_هااا
+لباست بهم خیلی میاد مال من باشه
_واس خودت
+مرسییی
_خندید
رسیدیم
یونا:خب ا/ت ما اینجا رو نمیشناسیم تو جاهای بهترشو میدونی کجاس
+اره مث کف دستم میدونم
نشستم صندلی جلو و تهیونگ هم اومد _پاشو
+چرا
گایز تا اینجا جا میشه لایک کنید💜
(moral of the story)
رو پلی کردم فک کنم از تهیونگ خوشم اومده و این اهنگ دقیقا حس حال من بود (اهنگ اسلاید دوم)
پاهامو دراز کردم و اجازه دادم اب دریا بهش بخوره
ترکیب ابی که به پام میخورد و بادی که موهامو تکون میداد و صدای اهنگ بهشت بود داشتم به گذشتم فکر میکردم ولی هیچ واکنشی نشون نمیدادم نه ناراحت بودم نه خوشحال به فکر این بودم که زندگیم چقدر پوچ میگذره که با صدای بقیه به خودم اومدم یونا اومد پیشم و گفت:ا/ت تو از کی اینجایی
+ساعت نه
_چی چرا نخوابیدی
+به خاطر مشکل خوابم همین قدر هم برام کافیه
یونا:اخیی بیا صبحونه حاضره
+مگه ساعت چنده
یونا:1
+یعنی من از ساعت نه اینجا دارم یه اهنگرو گوش میدم
یونا:پنج ساعت؟؟
+اوهوم عادیه دیگه تو افکاراتم گم شده بودم
یونا:اگه مشکلی داری میتونی باهام در اشتراک بزاری
+نه مرسی برام عادیه خصلتم اینجوریه
یونا:اهان بیا بریم صبحونه بخوریم
+تو برو من میام
یونا رفت که بعدش تهیونگ اومد با یه صندل(کفش)
_چرا دمپایی نپوشیدی
+خوابم نبرد اومدم اینجا
_مگه کی اومدی
+ساعت نه
_چی مگه ساعت هفت نخوابیدی
+اره ولی بخاطر مشکل خوابم همین برام کافیه
_اهان
تهیونگ پاهامو برداشت و شست و بعد صندل رو پام کرد در همین من غرق نگاهش بودم
_حتما خسته ای پنج ساعت اینجایی
+اوهوم
تهیونگ منو براید استایل بغل کرد منم چیزی نگفتم منو برد داخل ون و گذاشت رو صندلی شروع کردیم و صبحانه رو خوردیم که هانول پرسید که از کی اونجا بودم
+من حوصله ندارم بگم تهیونگ تو بگو
تهیونگ همه چی رو تعریف کرد
یهو شوگا ازم پرسید
پنج ساعت بکوب اونجا بودی
اره خب یه اهنگ تکراری گوش میکردم و اجازه دادم باد به موهام و اب به پاهام دستی بزنه و غرق افکاراتم شدم
بعد صبحونه جون گرفتم
+خب بچه ها مقصد بعدی کجاس
سویون(دوس دختر شوگا)
خب بریم فلالند (میدونم جای ایرانه ولی فک کنید تو کره هس😂)
جنی:اونجا کجاس
+بزار من بگم یه جایی هس که ابرا خیلی به ادم نزدیک هستن به قدری که میتونی لمصش کنی
جنی:اهان
نامجون :کی ادرسشو میدنه
سویون:من نمیدونم فقط میشناسم
+من میدونم حتی رفتم
رفتم ادرس رو به شوفر گفتم و راه افتادیم وقتی رسیدم من لباسام رو عوض میکردم که دیدم بلوزم کثیفه
+تهیونگااا
_هاااا
+بیا اینجا
_چیه
+بلوزم کثیف شده
_من یه پیراهن مشکی دارم میخوایی
+اوهوم
تهیونگ لباسو اورد و من پوشیدم خیلی بهم میومد
+تهیونگااا
_هااا
+لباست بهم خیلی میاد مال من باشه
_واس خودت
+مرسییی
_خندید
رسیدیم
یونا:خب ا/ت ما اینجا رو نمیشناسیم تو جاهای بهترشو میدونی کجاس
+اره مث کف دستم میدونم
نشستم صندلی جلو و تهیونگ هم اومد _پاشو
+چرا
گایز تا اینجا جا میشه لایک کنید💜
۵.۲k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.