(تاریکی)
(تاریکی)
P۲
+یه دختر هفده شانزده ساله وسط یه جنگل متروکه چیکار میکنه؟
ا.ت: ......
+سواری نمیخوای؟
ا.ت: .......
+هه زبون نداره،پس منتظر چی هستی نادون بندازش تو ماشین دیگه اَهههه.
دستمو کشید انداختم تو ون مشکی
جیسو:این کیه بزارید برهههه(داد) (آره همون جیسوی خودمون)
جیسو:کری مگه بزا برهههههه
ماریا:اَههه چقد میحرفی
جیسو:تو خفه زنیکه روانی
ماریا:با من بودی درسته هاااا
یونگی:ماریا محض رضای خدا بسه
ماریا:تو از کی تاحالا خدارو میشناسی
یونگی:از دیروز مسلمان شدم کاری نکن که دستم به کثیفت آلوده بشه.
ماریا: .......
کارین:اینا خون واقعین نکنه از دیوونه خونه فرار کردی(خنده)
چان:هی کای ببین خون واقعیه
کای:آره رییس انگار خون واقعیه
ا.ت:دستتو بکش
کای:انگار حرف زدنم بلدی(خنده)بیو بیو بیو بیو(داره نُک انگشت با صورتش بازی میکنه😐)
ا.ت:حرفمو دوبار تکرار نمیکنم....
P۲
+یه دختر هفده شانزده ساله وسط یه جنگل متروکه چیکار میکنه؟
ا.ت: ......
+سواری نمیخوای؟
ا.ت: .......
+هه زبون نداره،پس منتظر چی هستی نادون بندازش تو ماشین دیگه اَهههه.
دستمو کشید انداختم تو ون مشکی
جیسو:این کیه بزارید برهههه(داد) (آره همون جیسوی خودمون)
جیسو:کری مگه بزا برهههههه
ماریا:اَههه چقد میحرفی
جیسو:تو خفه زنیکه روانی
ماریا:با من بودی درسته هاااا
یونگی:ماریا محض رضای خدا بسه
ماریا:تو از کی تاحالا خدارو میشناسی
یونگی:از دیروز مسلمان شدم کاری نکن که دستم به کثیفت آلوده بشه.
ماریا: .......
کارین:اینا خون واقعین نکنه از دیوونه خونه فرار کردی(خنده)
چان:هی کای ببین خون واقعیه
کای:آره رییس انگار خون واقعیه
ا.ت:دستتو بکش
کای:انگار حرف زدنم بلدی(خنده)بیو بیو بیو بیو(داره نُک انگشت با صورتش بازی میکنه😐)
ا.ت:حرفمو دوبار تکرار نمیکنم....
۹۸۷
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.