کوک من p32
میا: بسه دیگه
سکوت مطلق
به زبان نویسنده 🤍
ات بعد از خودت سوپ منتظر کوک میمونه که اون هم سوو رو تموم کنه ، بعد چند دقیقه کوک هم سوپ رو تموم میکنه و ات ظرف ها رو میبره و توی ظرفشویی میشوره
کوک: مرسی
ات: خواهش میکنم
کوک: پس ما دیگه باید بریم
ات: باشه عزیزم
کوک: تهیونگ بلند شو آماده شو
وی: اممم باشه(ناراحت که قراره از پیش میا بره)
کوک و وی رفتند و لباساشونو پوشیدن و رفتن دم در
میا: خداحافظ عشقم
وی: خداحافظ عزیزم
کوک: امممم ،.... خداحافظ
ات: خداحافظ
وی و کوک رفتن بیرون
۲ ماه دیگه
ات ویو
من توی این چند ماه شکمم اومده جلو و همچنین مخفیانه با کوک قرار میزارم و میا هم با تهیونگ مخفیانه قرار میزارن
امروز قرار شد کوک با اعضا برن بوسان کنسرت بزارن و این چند روز من بدون کوک هستم و همچنین میا هم بدون تهیونگ
کوک ۲ روز دیگه میاد سئول پس تا اون موقع صبر میکنم،،،،،،
امروز صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم رفتم حموم ۱۰ مینی ، بعد رفتم صبحونه خورم و دیدم سر میز صبحونه میا گفت
میا: امروز آقای جانگ(مدیر شرکتی که میا توش کار میکنه)گفته باید ساعت ۵ آماده بشم و برم شرکت و احتمالا تا آخر شب بر نگردم
البته اگه مشکلی نداری
ات: نه چه مشکلی برو
بعد از صبحونه.......
ات: میا
میا: بله
ات: امروز من ناهار درست میکنم
میا: باش ، فقط میشه اینبار من برم بیرون وسایل قیمه رو بگیرم تو درست کنی آخه خیلی وقته نه درست کردیم نه خوردیم
ات: باشه
به زبان نویسنده 🤍
میا رفت اماده شد و رفت بیرون و ات منتظر میا بود
و بعد از چند دقیقه میا اومد و ات شروع کرد به درست کردن قیمه
........موقع ناهار.........
ات: ناهار امادسسسس(بلند)
میا: اومدم(بلند)
میا رفت و سر میز نشست و ات هم در حال چیندن میز بود و تموم شد، بعد رفت خودش سر میز نشست و شروع کرد به خوردن غذا
میا: وایییییییییییی
ات:چیست(نگران)
میا: خیلی خوشمزسسسسسسس
ات: زهر مار ترسیدم
میا:(خنده)
بعد ناهار......
ات: میا من یکم میخوام برم بخوابم
میا: باشه برو منم خوابم میاد بعد جمع کردن ظرفا میرم بخوابم
ات: باشه ، مرسی
ات رفت بالا و خوابید
................
میا: اتتتتتتتتت(بلند)
ات از خواب پرید
ات: چیشدهههه
میا: من قراره برم
ات میدوعه و میره پایین پیش میا
ات: کجا
میا: برم شرکت دیگه
ات: باشه ، مراقب خودت باش
میا: مرسی ، حواست باشه قرصاتو سر وقت بخوری ، چیزای مضر برای بچه نخوری
در رو هم به روی کسی باز نکن
ات: بچه که نیستم باشه
میا: خداحافظ
ات: خداحافظ
میا رفت و ات تو خونه تنها موند
ات ویو
........
ادامه دارد 🖤💜🌈
سکوت مطلق
به زبان نویسنده 🤍
ات بعد از خودت سوپ منتظر کوک میمونه که اون هم سوو رو تموم کنه ، بعد چند دقیقه کوک هم سوپ رو تموم میکنه و ات ظرف ها رو میبره و توی ظرفشویی میشوره
کوک: مرسی
ات: خواهش میکنم
کوک: پس ما دیگه باید بریم
ات: باشه عزیزم
کوک: تهیونگ بلند شو آماده شو
وی: اممم باشه(ناراحت که قراره از پیش میا بره)
کوک و وی رفتند و لباساشونو پوشیدن و رفتن دم در
میا: خداحافظ عشقم
وی: خداحافظ عزیزم
کوک: امممم ،.... خداحافظ
ات: خداحافظ
وی و کوک رفتن بیرون
۲ ماه دیگه
ات ویو
من توی این چند ماه شکمم اومده جلو و همچنین مخفیانه با کوک قرار میزارم و میا هم با تهیونگ مخفیانه قرار میزارن
امروز قرار شد کوک با اعضا برن بوسان کنسرت بزارن و این چند روز من بدون کوک هستم و همچنین میا هم بدون تهیونگ
کوک ۲ روز دیگه میاد سئول پس تا اون موقع صبر میکنم،،،،،،
امروز صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم رفتم حموم ۱۰ مینی ، بعد رفتم صبحونه خورم و دیدم سر میز صبحونه میا گفت
میا: امروز آقای جانگ(مدیر شرکتی که میا توش کار میکنه)گفته باید ساعت ۵ آماده بشم و برم شرکت و احتمالا تا آخر شب بر نگردم
البته اگه مشکلی نداری
ات: نه چه مشکلی برو
بعد از صبحونه.......
ات: میا
میا: بله
ات: امروز من ناهار درست میکنم
میا: باش ، فقط میشه اینبار من برم بیرون وسایل قیمه رو بگیرم تو درست کنی آخه خیلی وقته نه درست کردیم نه خوردیم
ات: باشه
به زبان نویسنده 🤍
میا رفت اماده شد و رفت بیرون و ات منتظر میا بود
و بعد از چند دقیقه میا اومد و ات شروع کرد به درست کردن قیمه
........موقع ناهار.........
ات: ناهار امادسسسس(بلند)
میا: اومدم(بلند)
میا رفت و سر میز نشست و ات هم در حال چیندن میز بود و تموم شد، بعد رفت خودش سر میز نشست و شروع کرد به خوردن غذا
میا: وایییییییییییی
ات:چیست(نگران)
میا: خیلی خوشمزسسسسسسس
ات: زهر مار ترسیدم
میا:(خنده)
بعد ناهار......
ات: میا من یکم میخوام برم بخوابم
میا: باشه برو منم خوابم میاد بعد جمع کردن ظرفا میرم بخوابم
ات: باشه ، مرسی
ات رفت بالا و خوابید
................
میا: اتتتتتتتتت(بلند)
ات از خواب پرید
ات: چیشدهههه
میا: من قراره برم
ات میدوعه و میره پایین پیش میا
ات: کجا
میا: برم شرکت دیگه
ات: باشه ، مراقب خودت باش
میا: مرسی ، حواست باشه قرصاتو سر وقت بخوری ، چیزای مضر برای بچه نخوری
در رو هم به روی کسی باز نکن
ات: بچه که نیستم باشه
میا: خداحافظ
ات: خداحافظ
میا رفت و ات تو خونه تنها موند
ات ویو
........
ادامه دارد 🖤💜🌈
۳.۳k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.