شروع دوباره پارت هفتم
+واقعا دو روز بیهوش بودم
جیمین : اوهوم
+واییییییییییی تا الان سونگ باید خیلی نگران شده باشه
جیمین :میشه یه سوال بپرسم
+اره بپرس
جیمین:سونگ دوست پسرته
+نه اون داداشمه
جیمین :اها ..زود تر برو خونه تا الان بجز برادرت دوست پسرت هم احتمالا نگرانت شده
+من دوست پسر ندارم
×واقعا
+اره صبر کن ببینم به تو چه اصلا تو از کی اینجایی من داشتم با جیمین حرف میزدم نه
×نفس بگیر خفه نشی بعدشم این جا جایه که من زندگی میکنم خونه تو که نیست هر جا هم بخوام وایسم به حرفا گوش میدم
+.......
×چته چرا باز لال شدی
+من ...من باید سریع برگردم خونه
جیمین : میخوای برسونمت
+نه سر راه باید برم یچیزی بخرم خودم میرم
نامجون رو به جیمین : باید بریم کمپانی اگه میخواست هم نمی تونستی برسونیش
ا/ت یه چشم غوره به نامجون میره و بعد خداحافظی میکنه و میره
ا/ت تو مغزش
اخه الان وقتش بود اَه لعنتی و بعد سریع میره تو داروخانه یچیزی میخره میاد بیرون و با تمام توانش به سمت خونه میدوه
ا/ت دره خونه رو باز میکنه
سونگ میپره بغلش
+برو کنار دشویی دارم
سونگ : من دو روز از شدت نگرانیم برای ن تو هیچی نخوردم بعد تو این جوری با من رفتار میکنی
+اها پس اون چیپسای روی میزو عمم خورده
سونگ : خب حالا یکم خوردم تا از گشنگی نمیرم اصلا مگه تو دسشویی نداشتی خب برو دسشویی دیگه اینم بده من ببینم چی خرید
+تو اون پلاستیک رو نگاه نکن
و بعد ا/ت میره دسشویی
(از زبان سونگ )
با این حرفش کنجکاویم بیشتر شد که ببینم توش چیه
سونگ وقتی توشو میبینه جیغ میزنه
سونگ با داد : ا/ت بیشعور این چیه دیگه
+بت گفتم توش رو نگاه نکن اون یچیز دخترونه است ابله به تو مربوط نیست
سونگ : ایش
+ایش و کوفت با خواهر بزرگترت درست صحبت کن بچه فسقلی این همه بزرگت نکردم که این جوری بهم بگی
سونگ : باشه بابا تونم فقط منت سرم بزار اگه این قدر سخت بود بزرگ کردنم میخواستی همون جوری پیش بابا ولم کنی کسی زورت نکرده بود
ا/ت هیچی نگفت ولی .........
راستی یادم اومد که گفته بود از پارت پنج به بعد شرط داره ولی بیخیال شرط شدم و بودن شرط میزارم پارت ها رو
جیمین : اوهوم
+واییییییییییی تا الان سونگ باید خیلی نگران شده باشه
جیمین :میشه یه سوال بپرسم
+اره بپرس
جیمین:سونگ دوست پسرته
+نه اون داداشمه
جیمین :اها ..زود تر برو خونه تا الان بجز برادرت دوست پسرت هم احتمالا نگرانت شده
+من دوست پسر ندارم
×واقعا
+اره صبر کن ببینم به تو چه اصلا تو از کی اینجایی من داشتم با جیمین حرف میزدم نه
×نفس بگیر خفه نشی بعدشم این جا جایه که من زندگی میکنم خونه تو که نیست هر جا هم بخوام وایسم به حرفا گوش میدم
+.......
×چته چرا باز لال شدی
+من ...من باید سریع برگردم خونه
جیمین : میخوای برسونمت
+نه سر راه باید برم یچیزی بخرم خودم میرم
نامجون رو به جیمین : باید بریم کمپانی اگه میخواست هم نمی تونستی برسونیش
ا/ت یه چشم غوره به نامجون میره و بعد خداحافظی میکنه و میره
ا/ت تو مغزش
اخه الان وقتش بود اَه لعنتی و بعد سریع میره تو داروخانه یچیزی میخره میاد بیرون و با تمام توانش به سمت خونه میدوه
ا/ت دره خونه رو باز میکنه
سونگ میپره بغلش
+برو کنار دشویی دارم
سونگ : من دو روز از شدت نگرانیم برای ن تو هیچی نخوردم بعد تو این جوری با من رفتار میکنی
+اها پس اون چیپسای روی میزو عمم خورده
سونگ : خب حالا یکم خوردم تا از گشنگی نمیرم اصلا مگه تو دسشویی نداشتی خب برو دسشویی دیگه اینم بده من ببینم چی خرید
+تو اون پلاستیک رو نگاه نکن
و بعد ا/ت میره دسشویی
(از زبان سونگ )
با این حرفش کنجکاویم بیشتر شد که ببینم توش چیه
سونگ وقتی توشو میبینه جیغ میزنه
سونگ با داد : ا/ت بیشعور این چیه دیگه
+بت گفتم توش رو نگاه نکن اون یچیز دخترونه است ابله به تو مربوط نیست
سونگ : ایش
+ایش و کوفت با خواهر بزرگترت درست صحبت کن بچه فسقلی این همه بزرگت نکردم که این جوری بهم بگی
سونگ : باشه بابا تونم فقط منت سرم بزار اگه این قدر سخت بود بزرگ کردنم میخواستی همون جوری پیش بابا ولم کنی کسی زورت نکرده بود
ا/ت هیچی نگفت ولی .........
راستی یادم اومد که گفته بود از پارت پنج به بعد شرط داره ولی بیخیال شرط شدم و بودن شرط میزارم پارت ها رو
۱۲.۸k
۰۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.