part: 63
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"ویو تهیونگ"
ته: تو...اینجا جه غلطی میکنی؟( عصبی )
بکهیون : نمیدونم شاید امدم دنبال موش کوچولوم
از رو مبلی که نشسته بودو یه چاقو تو دستش بود بلند شد همه افرادش داخل خونه بودن ...ببینم اقرادم کجان؟
به طرف انالی رفت و از پشت کنار گوش انالی خم شد
بکهیون: ولی انگار یدونه بهترشو پیدا کردم
دستشو رو موهای انالی کشید
بکهیون: عجب چییزیم هست
به سمتش رفتم که یکی از پشت دستمو گرفت
ته: ولم کنن...
به طرف بکهیون نگاه کردم
ته: دستتو بهش نزن
بکهیون: چرا؟....اووه نگو ....نگوکه کیم تهیونگِ عبر قدرت عاشق شده؟
ته: خفه شووو...
صدایه زنگ گوشیم از تو جیبم امد
بکهیون به اون قولی که نگهم داشته بود گفت که گوشیو دراره
فوله: اقا نوشته شده جونگکوک
بکهیون: اوه ....دوستتمم که هست ...ولی اگه بیاد اینجا خیلی خوب تر میشه ....اها...مکش فراریمو اون قایم کرده نه؟....حیف که یکی خوبشو دارم وگرنه یه بلایی سر اون جونگکوک میاردم که بفهمه چه غلطی کرده
ته: میدونی که نمیتونی کاری بکنی
بکهیون: بشین و تماشا کن
کنار اننالی رو زمین نشست
بکهیون: به نظرت نگه داشتن یه دختر کنارت ضعیفت نمیکنه؟....مثلا در برابره من .....که میتونم راحت ازش سوء استفاده کنم..
ته: فقط کافیه دستت بهش بخوره که قطشوون کنم
بکهیون: اوه..اروم باشش چه خشنی...نکنه با این فرشته کوچولو هم اینطوری؟؟
ته: میگم خفه شو
یه دفعه در باز شدو
کوک: چرا گوشیتو جوا....چه خبرههه؟؟؟
بکهیون: عه اقا دزده هم امد
کوک: تویه عوضیییی
یکی از افرادایه بکهیونگ جونگکوکم گرفت و کنار گذاشت
کوک: چی شده؟
ته: برنامه دوممون و یادته؟
کوک: ارع
ته: امادهب اش
بکهیون: هعی هعی چی میگید؟
ته: به تو چه
بکهیون چاقورو تو دستش چرخوندو به طرفم امد
بکهیون: فک نکنم در موقعیتی باشی که بلبل زبونی کنی
ته::_هه...میبینم عقده بدی ازم داری...
بکهیون: چی عقده؟؟...شوخیت گرفته؟....اها راستی ...شنیدم اخرین فروشت به هم خورده سر یه دختر که نگهش داشتتی..نکنه این همونه؟.....باید خیلی حرفه ایی باشه که راضی شدی نگهش داری
ته: بسسس کنننننن
بکهیون به دوتا از اون دخترایه دو برشو علامت داد که انالیو بردن داخل یکی از اتاقا
ته: چه غلطیی داری میکنیییی؟؟؟؟ببین دادم اخطار میدم دستت بهش نخوررررررررر
"ویو تهیونگ"
ته: تو...اینجا جه غلطی میکنی؟( عصبی )
بکهیون : نمیدونم شاید امدم دنبال موش کوچولوم
از رو مبلی که نشسته بودو یه چاقو تو دستش بود بلند شد همه افرادش داخل خونه بودن ...ببینم اقرادم کجان؟
به طرف انالی رفت و از پشت کنار گوش انالی خم شد
بکهیون: ولی انگار یدونه بهترشو پیدا کردم
دستشو رو موهای انالی کشید
بکهیون: عجب چییزیم هست
به سمتش رفتم که یکی از پشت دستمو گرفت
ته: ولم کنن...
به طرف بکهیون نگاه کردم
ته: دستتو بهش نزن
بکهیون: چرا؟....اووه نگو ....نگوکه کیم تهیونگِ عبر قدرت عاشق شده؟
ته: خفه شووو...
صدایه زنگ گوشیم از تو جیبم امد
بکهیون به اون قولی که نگهم داشته بود گفت که گوشیو دراره
فوله: اقا نوشته شده جونگکوک
بکهیون: اوه ....دوستتمم که هست ...ولی اگه بیاد اینجا خیلی خوب تر میشه ....اها...مکش فراریمو اون قایم کرده نه؟....حیف که یکی خوبشو دارم وگرنه یه بلایی سر اون جونگکوک میاردم که بفهمه چه غلطی کرده
ته: میدونی که نمیتونی کاری بکنی
بکهیون: بشین و تماشا کن
کنار اننالی رو زمین نشست
بکهیون: به نظرت نگه داشتن یه دختر کنارت ضعیفت نمیکنه؟....مثلا در برابره من .....که میتونم راحت ازش سوء استفاده کنم..
ته: فقط کافیه دستت بهش بخوره که قطشوون کنم
بکهیون: اوه..اروم باشش چه خشنی...نکنه با این فرشته کوچولو هم اینطوری؟؟
ته: میگم خفه شو
یه دفعه در باز شدو
کوک: چرا گوشیتو جوا....چه خبرههه؟؟؟
بکهیون: عه اقا دزده هم امد
کوک: تویه عوضیییی
یکی از افرادایه بکهیونگ جونگکوکم گرفت و کنار گذاشت
کوک: چی شده؟
ته: برنامه دوممون و یادته؟
کوک: ارع
ته: امادهب اش
بکهیون: هعی هعی چی میگید؟
ته: به تو چه
بکهیون چاقورو تو دستش چرخوندو به طرفم امد
بکهیون: فک نکنم در موقعیتی باشی که بلبل زبونی کنی
ته::_هه...میبینم عقده بدی ازم داری...
بکهیون: چی عقده؟؟...شوخیت گرفته؟....اها راستی ...شنیدم اخرین فروشت به هم خورده سر یه دختر که نگهش داشتتی..نکنه این همونه؟.....باید خیلی حرفه ایی باشه که راضی شدی نگهش داری
ته: بسسس کنننننن
بکهیون به دوتا از اون دخترایه دو برشو علامت داد که انالیو بردن داخل یکی از اتاقا
ته: چه غلطیی داری میکنیییی؟؟؟؟ببین دادم اخطار میدم دستت بهش نخوررررررررر
۱۷.۸k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.