P 2
P 2
که سریع یونگی به سمتت امد و گفت
یونگی : ا/ت ؟ خوبی ؟ چیزی شده ؟ چرا با این سر و وضع آمدی خونه ؟ میدونی چقدر نگران شدم ؟ کجا بودی ؟ کی اینکارو باهات کرده ؟
کفشات رو در آوردی و گفتی
ا/ت : داداشی چیری نیست خوبم فقط یه خراش کوچولوعه "لبخند فیک"
با حالت طلبکارانه یی بهت زل و گفت
یونگی : واقعا فکر کردی من خواهر کوچولوم رو نمیشناسم ؟
ا/ت : داداش خوبم ، اوکی ؟ ، خوبم
یونگی : یعنی چی خوبم ؟ از سر و وضعت معلومه خیلی خوبی
و ادامه داد
یونگی : یا میگی یا خودم اگر پیداش کنم زنده اش نمیزارم
میخواستی چیزی بگی که با قیافه ی متعجب اعضا مواجه شدی ، هنوز تو شک بودن که نامجون اند سمتتون و گفت
نامجون : یونگی آروم باش ، ا/ت بیا بشین همه چیز رو تعریف کن شاید تونستیم کمکت کنیم ؟ ها ؟
همه چیز رو تعریف کردی که به محص تموم شدت حرفت یونگی بلند شد و با حالت به شدت عصبانی گفت
یونگی : من اون زنیکه رو میکشم " عصبی "
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
که سریع یونگی به سمتت امد و گفت
یونگی : ا/ت ؟ خوبی ؟ چیزی شده ؟ چرا با این سر و وضع آمدی خونه ؟ میدونی چقدر نگران شدم ؟ کجا بودی ؟ کی اینکارو باهات کرده ؟
کفشات رو در آوردی و گفتی
ا/ت : داداشی چیری نیست خوبم فقط یه خراش کوچولوعه "لبخند فیک"
با حالت طلبکارانه یی بهت زل و گفت
یونگی : واقعا فکر کردی من خواهر کوچولوم رو نمیشناسم ؟
ا/ت : داداش خوبم ، اوکی ؟ ، خوبم
یونگی : یعنی چی خوبم ؟ از سر و وضعت معلومه خیلی خوبی
و ادامه داد
یونگی : یا میگی یا خودم اگر پیداش کنم زنده اش نمیزارم
میخواستی چیزی بگی که با قیافه ی متعجب اعضا مواجه شدی ، هنوز تو شک بودن که نامجون اند سمتتون و گفت
نامجون : یونگی آروم باش ، ا/ت بیا بشین همه چیز رو تعریف کن شاید تونستیم کمکت کنیم ؟ ها ؟
همه چیز رو تعریف کردی که به محص تموم شدت حرفت یونگی بلند شد و با حالت به شدت عصبانی گفت
یونگی : من اون زنیکه رو میکشم " عصبی "
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۱۳.۸k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.