ماه و ریون پارت ۱۴ 🌙♡
ریون : خانوادم هی میگن اینا چیه دوست داری ولی من توجهی نمیکنم و به دوست داشتنشون ادامه میدن چون اونا منو نجات دادن .....
خوابم نمیبرد از رو تختم پاشدم و رفتم جایه پنجره و به ماه خیره شدم و اهنگ بی تی اسو گوش دادم که همونجا خوابم برد .......
* صبح ساعت ۶:۳۰ *
مامان ریون : ریون دخترم پاشو مدرست دیر میشه .
ریون : هان چی ؟ باش !
رفتم کارامو کردم اومدم لباس فرممو پوشیدم و چادرمو سرم کردم راستش پدر دومم رویه منو مامانم حساسه و میگه باید چادر سرمون کنیم ولی پدر دومم که از مغز منحرف من خبر نداره 😎 .....
* ریون همونطور که به مدرسه میرفت آهنگ Boy with luv از BTS زمزمه میکرد یکم بعد که به دبیرستان رسید با چشم دنبال دوستاش میگشت که ته حیاط پیداشون کرد ...
ریون : دویدم طرفشون و باهم شروع کردیم به خوندن آهنگ های بی تی اس
کار هر روز منو دوستام همین بود ....
* همه خوشحال بودن ولی ناظم جفت پا اومد وسط حالشون....
ریون : ناظم رو که دیدم سریع کتابایه درسی رو به دوستام دادم و خودمم یکیشو برداشتم ناظم اومد طرفمون و گف :
ناظم : شما چیکار میکنید ؟
ریون : ام راستش شاید امروز امتحان داسته باشیم واسه همین داریم میخونیم.
ناظم : خوبه پس من برم تا تمرکزتون بوم نخوره .
* ناظم رف و ریون و دوستاش از خنده جررر خوردن ......
* بعد مدرسه *
ریون : .....
خوابم نمیبرد از رو تختم پاشدم و رفتم جایه پنجره و به ماه خیره شدم و اهنگ بی تی اسو گوش دادم که همونجا خوابم برد .......
* صبح ساعت ۶:۳۰ *
مامان ریون : ریون دخترم پاشو مدرست دیر میشه .
ریون : هان چی ؟ باش !
رفتم کارامو کردم اومدم لباس فرممو پوشیدم و چادرمو سرم کردم راستش پدر دومم رویه منو مامانم حساسه و میگه باید چادر سرمون کنیم ولی پدر دومم که از مغز منحرف من خبر نداره 😎 .....
* ریون همونطور که به مدرسه میرفت آهنگ Boy with luv از BTS زمزمه میکرد یکم بعد که به دبیرستان رسید با چشم دنبال دوستاش میگشت که ته حیاط پیداشون کرد ...
ریون : دویدم طرفشون و باهم شروع کردیم به خوندن آهنگ های بی تی اس
کار هر روز منو دوستام همین بود ....
* همه خوشحال بودن ولی ناظم جفت پا اومد وسط حالشون....
ریون : ناظم رو که دیدم سریع کتابایه درسی رو به دوستام دادم و خودمم یکیشو برداشتم ناظم اومد طرفمون و گف :
ناظم : شما چیکار میکنید ؟
ریون : ام راستش شاید امروز امتحان داسته باشیم واسه همین داریم میخونیم.
ناظم : خوبه پس من برم تا تمرکزتون بوم نخوره .
* ناظم رف و ریون و دوستاش از خنده جررر خوردن ......
* بعد مدرسه *
ریون : .....
۲.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.