پسر عمو و دختر عمو پارت 3
اولش فک می کردم بد بخت شدم
اما بعدش که با دوستم میا حرف زدم پیش خودم فکر کردم این بچه چه گناهی داره که باید پای من بسوزه
شاید یعد این همه درد بچه بیاد و بشه مرحم دردم
اینطور دیگه نه جونگ کوک کارم داره نه ازدواج میکنم
میمونم بچمو بزرگ میکنه
کل عمارت خوشهال بودل پدربزرگ خیلی بهم توجه میکردنه تنها پدر بزرگ بلکه همه ی عمارت بهم توجه میکردن
فقط میترسم که بچه بزرگ بشه بگه باباندارم
بهش بگم بابات تو رو نخواسته
اصلا جونگ کوک قبولش میکنه
وقتی به خودم اومد صورتم پر اشک شده بود
اما من قول دادم بچمو داخل سختی قرار ندم
الهی مامان فدات شه قول میدم همه جوره پات وایسم دلم گرفت یکم به میا زنگ زدم تا باهاش درد دل کنم
بعد از خداحافظی رفتم
اشپز خونه زنعموم اونجا بود
هیچ وقت محبتاش یادم نمیره
برای کار جونگ کوک همش ازم معذرت خواهی میکرد و مثل پروانه دورم میچرخید
رفتم از پشت بغلش کردم گفتم
+صبح بخیر عشقم خوبی
برگشت با احتیاط بغلم کرد گفت
سلام فدات شم من خوبم تو خوبی
با لبخند گفتم
+اره خوبم
بالبخند گفت بشین تا برات چایی بیارم
اما بعدش که با دوستم میا حرف زدم پیش خودم فکر کردم این بچه چه گناهی داره که باید پای من بسوزه
شاید یعد این همه درد بچه بیاد و بشه مرحم دردم
اینطور دیگه نه جونگ کوک کارم داره نه ازدواج میکنم
میمونم بچمو بزرگ میکنه
کل عمارت خوشهال بودل پدربزرگ خیلی بهم توجه میکردنه تنها پدر بزرگ بلکه همه ی عمارت بهم توجه میکردن
فقط میترسم که بچه بزرگ بشه بگه باباندارم
بهش بگم بابات تو رو نخواسته
اصلا جونگ کوک قبولش میکنه
وقتی به خودم اومد صورتم پر اشک شده بود
اما من قول دادم بچمو داخل سختی قرار ندم
الهی مامان فدات شه قول میدم همه جوره پات وایسم دلم گرفت یکم به میا زنگ زدم تا باهاش درد دل کنم
بعد از خداحافظی رفتم
اشپز خونه زنعموم اونجا بود
هیچ وقت محبتاش یادم نمیره
برای کار جونگ کوک همش ازم معذرت خواهی میکرد و مثل پروانه دورم میچرخید
رفتم از پشت بغلش کردم گفتم
+صبح بخیر عشقم خوبی
برگشت با احتیاط بغلم کرد گفت
سلام فدات شم من خوبم تو خوبی
با لبخند گفتم
+اره خوبم
بالبخند گفت بشین تا برات چایی بیارم
۲.۷k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.