همکلاسی من part 2

ویو ات:
زنگ آخر خورد و همه رفتند خونه
چون راه خونم نزدیک بود پیاده میرفتم

داشتم میرفتم که:

جیمین:پیاده میری؟
ات:عااا آره
جیمین:منم پیاده میرم مسیر منم از این طرفه
ات:آها چه خوب
جیمین:خونتون کجاس؟
ات:خیابون£:£"^'@=#_$_٪
جیمین:واقعا خونه‌ی ما هم تو همون خیابونه
ات:جدی؟!
جیمین:آره
میای زنگ های آخر رو پیاده با هم بریم؟
ات:خوب.....آره حتما
جیمین:پس از این به بعد باهم میریم و میایم صبح ها هم پیاده میای؟
ات:آره
جیمین:منم همینطور

................................................................................

ات:خوب خونه‌ی ما تو این کوچه‌هست
جیمین:آها خونه‌ی ما یه چند تا کوچه اونور تره
فردا میبینمت
ات:میبینمت. بای
جیمین:بای


ویو جیمین:
من از اون دختره خوشم اومده ولی کوک هم از ات خوشش میاد اگه کاری نکنم کوک ات رو ازم میگیره ولی این بی انصافیه من اول ات رو دیدم اما مطمئنن ات به کوک جذب میشه آخه همه‌ی دختر ها میرن طرف کوک حتما ات هم میره امیدوارم نره😞💔




ویو ات:
صبح
از خواب بیدار شدم کیفم رو آماده کردم و صبحونمو خوردم و راه افتادم سمت مدرسه
تو راه داشتم میرفتم که............



حمایت لطفا🥰
ببخشید کم بود🙏🧡