عشق روانی پارت هفتم
های گایز ببخشید دیر شد چون شرطا نرسیده بود و یه لایک مونده بود که خودم لایک کردم و گفتم که بیشتر از این منتظرتون نزارم🩷❤️
ویو ات
کوک توم ار*ضا شد و کنارم دراز کشید و گفت:
_افرین بیبی عالی بودی
×اخخخ من کمرم و دلم درد میکنه
_بیا بریم حموم
×اوک
ویو کوک
ات رو بلند کردم و بردم حموم و تو وان روی پای خودم گذاشتمش و دلشو ماساژ میدادم و گردنشو می*بوس*یدم که بعد چند مین گفت:
×کوک دارم اذیت میشم
_چرا
×چیزت زیرمه
_چی زیرته(منظورشو فهمیده اما میخواد ات رو اذیت کنه
×ای بابا کوک میدونی دیگه اذیت نکن
_من تورو اذیت نمیکنم که،خوب مستقیم بگو چرا خجالت میکشی
×ای خدایا دیک*تو میگم
_اشکال نداره بزار پسر کوچولوم زیرت باشه دیگه
×والا یا چند دقیقه پیش من زیر ایشون بودم
_اینو ولش، ات
×جانم
_تو منو دوست داری که همکاری کردی
×خب...خب.....ا...اره
×واقعاااااااا(ذوق)
×اره....م...من عاشقتم...عاشق جئون جونگ کوک(داد)
_منم عاشقتم بیب
بعدشم بوسیدمش و ات هم همکاری می کرد
بعد ۴ مین نفس کم اورد و دهنشو باز کرد
منم از این فرست استفاده کردم و زبونمو داخل دهنش گذاشتم و خیلی ماهرانه میچرخوندمش
و ات هم همینکارو کرد
بعد کلی عشق بازی و بوسیدن و لاس زدن توی حموم اومدیم بیرون
ویو ات
بعد حموم لباسامونو پوشیدیم و میخواستیم بریم رو تخت که دیدم خونیه
×واای کوک ببین تخت خونیه
_اشکال نداره بیبی چون اولین بارت بود اینجوریه
×(از خجالت سرخ شد)
_اهه بیبی من خجالت کشیده
بعدشم کوک منو بوسید و گفت:
_دیگه خجالت نکش چون خیلی کیوت میشی و دلم میخواد یه لقمه چپت کنم
×اوک
_الانم این رو تختی رو بنداز تو رختشویی و منم یه روتختی جدید بزارم بیب
×باشه
کار ها رو انجام دادیم و رفتیم رو تخت و دراز کشیدیم که کوک بغلم کرد و زیر دلم رو ماساژ میداد و گفت:
_بخواب بیب
×شب بخیر
_شب تو هم بخیر بیب
صبح
ویو ات
صبح بلند شدم دیدم کوک کنارم نیست
(گایز چند هفته تعطیل هست)
رفتم پتیین پیش کوک دیدم داره غذا درست میکنه همین که بوی غذا رو شنیدم......
بنظرتون چی شده؟🤔
خب خب رسیدیمبه شرطا...
شرطا رو ایندفعه کمتر میزارم❤️🩷
شرط:
کامنت:۳
لایک:۳
سوال پست:چند سالته؟(اختیاری)
حمایت یادت نره ارمی🩷❤️💜💗💞🤍🖤
ویو ات
کوک توم ار*ضا شد و کنارم دراز کشید و گفت:
_افرین بیبی عالی بودی
×اخخخ من کمرم و دلم درد میکنه
_بیا بریم حموم
×اوک
ویو کوک
ات رو بلند کردم و بردم حموم و تو وان روی پای خودم گذاشتمش و دلشو ماساژ میدادم و گردنشو می*بوس*یدم که بعد چند مین گفت:
×کوک دارم اذیت میشم
_چرا
×چیزت زیرمه
_چی زیرته(منظورشو فهمیده اما میخواد ات رو اذیت کنه
×ای بابا کوک میدونی دیگه اذیت نکن
_من تورو اذیت نمیکنم که،خوب مستقیم بگو چرا خجالت میکشی
×ای خدایا دیک*تو میگم
_اشکال نداره بزار پسر کوچولوم زیرت باشه دیگه
×والا یا چند دقیقه پیش من زیر ایشون بودم
_اینو ولش، ات
×جانم
_تو منو دوست داری که همکاری کردی
×خب...خب.....ا...اره
×واقعاااااااا(ذوق)
×اره....م...من عاشقتم...عاشق جئون جونگ کوک(داد)
_منم عاشقتم بیب
بعدشم بوسیدمش و ات هم همکاری می کرد
بعد ۴ مین نفس کم اورد و دهنشو باز کرد
منم از این فرست استفاده کردم و زبونمو داخل دهنش گذاشتم و خیلی ماهرانه میچرخوندمش
و ات هم همینکارو کرد
بعد کلی عشق بازی و بوسیدن و لاس زدن توی حموم اومدیم بیرون
ویو ات
بعد حموم لباسامونو پوشیدیم و میخواستیم بریم رو تخت که دیدم خونیه
×واای کوک ببین تخت خونیه
_اشکال نداره بیبی چون اولین بارت بود اینجوریه
×(از خجالت سرخ شد)
_اهه بیبی من خجالت کشیده
بعدشم کوک منو بوسید و گفت:
_دیگه خجالت نکش چون خیلی کیوت میشی و دلم میخواد یه لقمه چپت کنم
×اوک
_الانم این رو تختی رو بنداز تو رختشویی و منم یه روتختی جدید بزارم بیب
×باشه
کار ها رو انجام دادیم و رفتیم رو تخت و دراز کشیدیم که کوک بغلم کرد و زیر دلم رو ماساژ میداد و گفت:
_بخواب بیب
×شب بخیر
_شب تو هم بخیر بیب
صبح
ویو ات
صبح بلند شدم دیدم کوک کنارم نیست
(گایز چند هفته تعطیل هست)
رفتم پتیین پیش کوک دیدم داره غذا درست میکنه همین که بوی غذا رو شنیدم......
بنظرتون چی شده؟🤔
خب خب رسیدیمبه شرطا...
شرطا رو ایندفعه کمتر میزارم❤️🩷
شرط:
کامنت:۳
لایک:۳
سوال پست:چند سالته؟(اختیاری)
حمایت یادت نره ارمی🩷❤️💜💗💞🤍🖤
۶۲۳
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.