دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗پارت۲۰🔗⛓️
یوری: آهان کوک: کی آماده میشه یوری: آمادست کوک غذا رو چید شروع کردیم به خوردن بعد غذا کوک منو گذاشت رو تخت و گفت کوک: بگیر اینجا بخواب من میرم اون یکی اتاق یوری: مرسی کوک: خواهش شب بخیر یوری: شب توهم بخیر کوک: میبینم کوچولوی خوبی شدی ها سریع دمپایی رو ورداشتم سمتش پرت کردم کوک: اخخخ😂😂 یوری: کرم داری نه کوک: من رفتم و رفت خوابید
✨️♥️پرش زمانی به صبح ♥️✨️
⛓️🤍ویو یوری 🤍⛓️
صبح بلند شدم دیدم دانشگاه داره دیر میشه رفتم اتاق کوک که بیدارش کنم در اتاق رو باز کردم دیدم کوک لباسشو درآورده خوابیده سریع چشامو بستم گفتم یوری: کوک ...کوکککک بیدار شو ولی بیدار نمیشد بخاطر همین رفتم سمتش با دستم زدم به سینش یوری: کوک کوک بیدارشو یهو دستمو کشید تو خواب بغلم کرد یوری: اخخخ کوک بلندشو دارم خفه میشم یهو از خواب پرید دست گذاشت رو جایی که ت.یر خورده بودم گفت کوک: درد که نگرفت حالت خوبه یوری: من خوبم دانشگاه داره دیر میشه سریع بلندم کرد گفت این لباس هارو بپوش دیدم لباس برام خریده یوری: مرسی کوک: خواهش سعی کن جوری بپوشیش که به جایی که زخم نخوره یوری: باش من برم کوک: برو مواظب باش یوری: باش رفتم لباس پوشیدم (اسلاید بعد ) خیلی بهم میومد با کوک سوار ماشینش شدیم راه افتادیم به سمت دانشگاه وقتی رسیدیم کمکم کرد پیاده شم باهم رفتیم تو کلاس اونجا یجی هم دیدم بدو بدو اومد بغلم کرد یوری: اخخخ مواظب باش یجی یجی: انتظار داری چیکار کنم کم مونده بود از دستت بدم یوری: نترس من موندنیم 😂😂 یجی: 😊 قربون این خنده هات برم من یوری: اهم اهم دیگه داره به جاهای باریک کشیده میشه یجی:😂😂 با کوک رفتم نشستم که معلم اومد درس بده بعد یک ساعت اجازه گرفتم برم دشویی با کمک دیوار رفتم تو کارمو کردم اومدم بیرون که...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه♥️✨️
⛓️🔗پارت۲۰🔗⛓️
یوری: آهان کوک: کی آماده میشه یوری: آمادست کوک غذا رو چید شروع کردیم به خوردن بعد غذا کوک منو گذاشت رو تخت و گفت کوک: بگیر اینجا بخواب من میرم اون یکی اتاق یوری: مرسی کوک: خواهش شب بخیر یوری: شب توهم بخیر کوک: میبینم کوچولوی خوبی شدی ها سریع دمپایی رو ورداشتم سمتش پرت کردم کوک: اخخخ😂😂 یوری: کرم داری نه کوک: من رفتم و رفت خوابید
✨️♥️پرش زمانی به صبح ♥️✨️
⛓️🤍ویو یوری 🤍⛓️
صبح بلند شدم دیدم دانشگاه داره دیر میشه رفتم اتاق کوک که بیدارش کنم در اتاق رو باز کردم دیدم کوک لباسشو درآورده خوابیده سریع چشامو بستم گفتم یوری: کوک ...کوکککک بیدار شو ولی بیدار نمیشد بخاطر همین رفتم سمتش با دستم زدم به سینش یوری: کوک کوک بیدارشو یهو دستمو کشید تو خواب بغلم کرد یوری: اخخخ کوک بلندشو دارم خفه میشم یهو از خواب پرید دست گذاشت رو جایی که ت.یر خورده بودم گفت کوک: درد که نگرفت حالت خوبه یوری: من خوبم دانشگاه داره دیر میشه سریع بلندم کرد گفت این لباس هارو بپوش دیدم لباس برام خریده یوری: مرسی کوک: خواهش سعی کن جوری بپوشیش که به جایی که زخم نخوره یوری: باش من برم کوک: برو مواظب باش یوری: باش رفتم لباس پوشیدم (اسلاید بعد ) خیلی بهم میومد با کوک سوار ماشینش شدیم راه افتادیم به سمت دانشگاه وقتی رسیدیم کمکم کرد پیاده شم باهم رفتیم تو کلاس اونجا یجی هم دیدم بدو بدو اومد بغلم کرد یوری: اخخخ مواظب باش یجی یجی: انتظار داری چیکار کنم کم مونده بود از دستت بدم یوری: نترس من موندنیم 😂😂 یجی: 😊 قربون این خنده هات برم من یوری: اهم اهم دیگه داره به جاهای باریک کشیده میشه یجی:😂😂 با کوک رفتم نشستم که معلم اومد درس بده بعد یک ساعت اجازه گرفتم برم دشویی با کمک دیوار رفتم تو کارمو کردم اومدم بیرون که...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه♥️✨️
۲۴.۵k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.