فیک کوک(عشق واقعی من)
فیک کوک(عشق واقعی من)
پارت ۹
از زبان ا/ت
نمیتونستم تو روی کوک نگاه کنم زنگ خورد و بالاخره روز فاکیم تموم شد سریع وسایلم رو جمع کردم و از کلاس زدم بیرون توی حیاط بودم داشتم از مدرسه خارج میشدم که یکی دستمو از پشت گرفت و کشید سمت خودش
فکر کردم کوکه ولی یکی از همکلاسیام بود(پسر)
زیاد باهاش حرف نمیزدم دیدم همینجوری داره میکشتم (علامت همکلاسیش ×)
+ یااا دستموو ول کننن ولم کننن
× داد نزن یه کار کوچیک دارم باهات
من ازش میترسیدم راستش از همون اول هم ازش خوشم نمیومد
+ ولم کننن من با تو کاری ندارممم
× هیششش
دستمو همینجوری گرفته بود که
از زبان کوک
کلاس تموم شد خواستم تموم راه خونه رو با ا/ت برم ولی اون سریع رفت منم سریع وسایلمو جمع کردم تا بهش برسم
وارد حیاط که شدم ا/ت رو دیدم با لبخند رفتم سمتش که دیدم یکی دستشو گرفته و داره میبرتش جایی
لبخندم محو شد
داشت داد میزد هی میگفت ولم کن ولی اون همینجوری داشت به راهش ادامه میداد سریع دویدم و رسیدم بهش دستشو از ا/ت جدا کردم
_ یاااا چیکار میکنی؟
+کوک؟
× به تو چه از سر راهم برو کنار
خواست دستش رو بگیره ک
دست ا/ت رو گرفتم و پشتم قایمش کردم
_ اگه کاریش داری همینجا بگو وگرنه ...
× وگرنه چی ؟ هان وگرنه چی؟
خیلی عصبانیم کرد که یه مشت بهش زدم
×کل زورت همین بود؟( با لحن شیطنت آمیز)
نشستم روش تا تونستم زدمش
+ کوکککک ولش کنننن کوکککک
همینجوری زدمش که دیگه همه جای صورتش خونی شده بود
ا/ت گرفتتم وگرنه انقدر میزدمش تا بمیره
+ کوک توروخداا ولش کننن بیا بریممم
_ یااا دیگه دورو بر ا/ت نبینمت وگرنه دفعه ی بعد خونت پای خودته کسی هم نمیتونه جلوم رو بگیره
+ بسه دیگه بریمممم
از زبان ا/ت
باورم نمیشد کوک داشت پسررو میزد بخاطر مننن؟
وااییی باورم نمیشه ولی اگه کوک نمیومد معلوم نبود پسره میخواست باهام چیکار کنه هنوز فکرم درگیر اون بود
دست کوک رو دیدم هم خونی شده بود هم زخم شده بود
+کوک دستتت
_ چیه؟
+ باید پانسمان بشه
_ چیزی نیست
+ چرا چیزی نیست میریم خونه ی ما پانسمانش میکنم برات
_ توو؟
+ اوممم اره من اشکالی داره؟
_ نه خیلیم عالیه
+ نکنه فکر کردی بلد نیستم
_ نهه نههه
+ یاااا
خندیدیم و نزدیک خونمون شدیم
من جلوتر رفتم کوک پشتم بود جلو در خونمون بودیم
+ یاااا چرا نمیای؟
_ گفتم که چیز مهمی نیست لازم به پانسمان نیست
+ منم گفتم هست رو حرف من حرف نزن فهمیدی؟
_ اوههه بیبی
+ یااا بسه بیا تو
رفتیم داخل و من جعبه ی وسایل کمک های اولیه رو آوردم
+ کوک بیا اینجا بشین
_ عااا باشه
اول به دستش الکل زدم
_ یااااا دستم (داد)
+ چیشد تو که میگفتی چیزی نیست
_ الانم میگم
خیلی پروو بازی دراورد بیشتر به دستش الکل زدم
_ یااااا باشههه غلط کردم دیگه نمیگمم
+ افریننن پسر خوببب
از زبان کوک
داشت دستمو با باند میبست غرق نگاهش بودم اون چشاش ، لباششش هوش از سرم میبرد
پانسمان دستم تموم شد ...
+ خب اینم تموم شد
_ تموم شد؟
+ اره
_ چقدر سریع
نمیخواستم یه لحظه چشم ازش بردارم ولی متاسفانه دیگه باید میرفتم و کنارش نبودم
خواست بلند شه که دستشو گرفتم و لبام رو گذاشتم رو لباش و
_ مرسی بابت همه چی
ا/ت در تعجب بود و گفتم
_ اون شب که مست بودی یه چیزایی گفتی که هردومون میدونیم چی گفتی منم خواستم بگم که ... دوستتت دارممم بیشتر از هر چیزی و هر کسی دوستت دارم من تاحالا همچین حسی به کسی نداشتم ولی تو ... تو برام خیلی خاصی میخوام بقیه ی عمرمم رو با تو باشم با تو بخندم با تو وقت بگذرونم با تو ناراحت باشم با تو اسکل بازی درارم اون شب که اون حرف رو بهم زدی با خودم خیلی فکر کردم گفتم چون ا/ت مست بوده اینو گفته ولی میخوام الان جوابتو بشنوم ...
ا/ت همینجوری مونده بود که گفت
+ شاید لازمه عشقمو اینجوری بهت نشون بدم
پارت ۹
از زبان ا/ت
نمیتونستم تو روی کوک نگاه کنم زنگ خورد و بالاخره روز فاکیم تموم شد سریع وسایلم رو جمع کردم و از کلاس زدم بیرون توی حیاط بودم داشتم از مدرسه خارج میشدم که یکی دستمو از پشت گرفت و کشید سمت خودش
فکر کردم کوکه ولی یکی از همکلاسیام بود(پسر)
زیاد باهاش حرف نمیزدم دیدم همینجوری داره میکشتم (علامت همکلاسیش ×)
+ یااا دستموو ول کننن ولم کننن
× داد نزن یه کار کوچیک دارم باهات
من ازش میترسیدم راستش از همون اول هم ازش خوشم نمیومد
+ ولم کننن من با تو کاری ندارممم
× هیششش
دستمو همینجوری گرفته بود که
از زبان کوک
کلاس تموم شد خواستم تموم راه خونه رو با ا/ت برم ولی اون سریع رفت منم سریع وسایلمو جمع کردم تا بهش برسم
وارد حیاط که شدم ا/ت رو دیدم با لبخند رفتم سمتش که دیدم یکی دستشو گرفته و داره میبرتش جایی
لبخندم محو شد
داشت داد میزد هی میگفت ولم کن ولی اون همینجوری داشت به راهش ادامه میداد سریع دویدم و رسیدم بهش دستشو از ا/ت جدا کردم
_ یاااا چیکار میکنی؟
+کوک؟
× به تو چه از سر راهم برو کنار
خواست دستش رو بگیره ک
دست ا/ت رو گرفتم و پشتم قایمش کردم
_ اگه کاریش داری همینجا بگو وگرنه ...
× وگرنه چی ؟ هان وگرنه چی؟
خیلی عصبانیم کرد که یه مشت بهش زدم
×کل زورت همین بود؟( با لحن شیطنت آمیز)
نشستم روش تا تونستم زدمش
+ کوکککک ولش کنننن کوکککک
همینجوری زدمش که دیگه همه جای صورتش خونی شده بود
ا/ت گرفتتم وگرنه انقدر میزدمش تا بمیره
+ کوک توروخداا ولش کننن بیا بریممم
_ یااا دیگه دورو بر ا/ت نبینمت وگرنه دفعه ی بعد خونت پای خودته کسی هم نمیتونه جلوم رو بگیره
+ بسه دیگه بریمممم
از زبان ا/ت
باورم نمیشد کوک داشت پسررو میزد بخاطر مننن؟
وااییی باورم نمیشه ولی اگه کوک نمیومد معلوم نبود پسره میخواست باهام چیکار کنه هنوز فکرم درگیر اون بود
دست کوک رو دیدم هم خونی شده بود هم زخم شده بود
+کوک دستتت
_ چیه؟
+ باید پانسمان بشه
_ چیزی نیست
+ چرا چیزی نیست میریم خونه ی ما پانسمانش میکنم برات
_ توو؟
+ اوممم اره من اشکالی داره؟
_ نه خیلیم عالیه
+ نکنه فکر کردی بلد نیستم
_ نهه نههه
+ یاااا
خندیدیم و نزدیک خونمون شدیم
من جلوتر رفتم کوک پشتم بود جلو در خونمون بودیم
+ یاااا چرا نمیای؟
_ گفتم که چیز مهمی نیست لازم به پانسمان نیست
+ منم گفتم هست رو حرف من حرف نزن فهمیدی؟
_ اوههه بیبی
+ یااا بسه بیا تو
رفتیم داخل و من جعبه ی وسایل کمک های اولیه رو آوردم
+ کوک بیا اینجا بشین
_ عااا باشه
اول به دستش الکل زدم
_ یااااا دستم (داد)
+ چیشد تو که میگفتی چیزی نیست
_ الانم میگم
خیلی پروو بازی دراورد بیشتر به دستش الکل زدم
_ یااااا باشههه غلط کردم دیگه نمیگمم
+ افریننن پسر خوببب
از زبان کوک
داشت دستمو با باند میبست غرق نگاهش بودم اون چشاش ، لباششش هوش از سرم میبرد
پانسمان دستم تموم شد ...
+ خب اینم تموم شد
_ تموم شد؟
+ اره
_ چقدر سریع
نمیخواستم یه لحظه چشم ازش بردارم ولی متاسفانه دیگه باید میرفتم و کنارش نبودم
خواست بلند شه که دستشو گرفتم و لبام رو گذاشتم رو لباش و
_ مرسی بابت همه چی
ا/ت در تعجب بود و گفتم
_ اون شب که مست بودی یه چیزایی گفتی که هردومون میدونیم چی گفتی منم خواستم بگم که ... دوستتت دارممم بیشتر از هر چیزی و هر کسی دوستت دارم من تاحالا همچین حسی به کسی نداشتم ولی تو ... تو برام خیلی خاصی میخوام بقیه ی عمرمم رو با تو باشم با تو بخندم با تو وقت بگذرونم با تو ناراحت باشم با تو اسکل بازی درارم اون شب که اون حرف رو بهم زدی با خودم خیلی فکر کردم گفتم چون ا/ت مست بوده اینو گفته ولی میخوام الان جوابتو بشنوم ...
ا/ت همینجوری مونده بود که گفت
+ شاید لازمه عشقمو اینجوری بهت نشون بدم
۷.۷k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.