❤✨لجباز من✨ پارت 18
❤️✨لجباز_من✨❤️
پارت18
رضا:تو کافه با پانیذ منتظر بچه ها نشسته بودیم کع یکی از رفقای قدیمیمو دیدم
....
یارو(رمان خدمه دوز دارم بگم یاروووو🙂):عهه رضااا
رضا:عههه امییید
امید(ادم شدم دیگه نمیگم یارو🙂👍):
خوبیی دادا چخبر تو اینجا چیکار میکنی مگه ترکیه نبودی
رضا:یه چن روزی هست برگشتم
امید:به سلامتی
یهو نگاهم افتاد به دافی که سرش ت گوشیش بودو معلوم بود دوست رضاعع
معرفی نمیکنی رضا؟
رضا:اها یادم رف
این پانیذِ رل من🙂🖤
پانیذ سرمو اوردم بالا که احوال پرسی کنم
سلام خوبین شما
امید:به خوبیه شما😅
پانیذ:رضا جان معرفی نمیکنی؟
رضا:این امیده رفیق بچگی من😁
امید:خوشبختم خوشگل خانوم
رضا:اینو که گف میخاستم بشونمش یه جوری بزنمش صدا بز بده
پانیذ:فهمیدم یارو بهم چشم داره هیچی نگفتم بیمحلش کردم
رضا:فک میکردم با رفتار امید پانیذ بهش پا بده ولی وقتی روشو برگردوند انور کیف کردم🙂
امید:خب داداش ما بریم دیگه کاری نداری
رضا:نع خدافظ
امید:خدافظ پانیذ خانوم
پانیذ:با بی محلی فقد سرمو تکون دادم
رضا:میخاستم به پانیذ بگم این امید چه تخ*م سگیه که ماشین ارسلانو دیدم که پارک کرد
طبق معمول دیانا داش غر میزد😂ارسلانم از قیافش معلوم بود داره میگه غلط کردم😂
___________
دیانا:چیششش
اره برو به همسایه بگو شما اول بفرمایید
ارسلان:دیا بخدا فق میخاستم زشت نشههه
دیانا:تاحالا یبار به من گفتی اول شما؟
یا در ماشینو برام باز کردی؟
چییییش
ارسلان:الان چس کردی بخاطر این ؟
دیانا:برو بابااا
ارسلان:گوجه خانوم بد قلقلی نکن که شب..
(برو پایین به توچیکاره میخاد چی بگه😐
اصن میخاد بگه پیتزا سفارش میدم یا میبرمت دکتر تو اتاق خاب😐برووو پاییین بچههههه)
ارسلان:ماشینو پارک کردم در دیانا رو قفل کردم اومدم پایین
دیانا:اردلاااان درو باز کننن
ارسلان:رفتم در ماشینو براش باز کردم و گفتم:بفرمایید خانوم کاشی🙂
دیانا:چه عجب سرعقل اومدی یبار درو برام باز کردی
راه افتادیم سمت در کافه
ارسلان:درو براش باز کردم
دیانا:حیح😎
سیس گنگ گرفتم رفتم پیش پانیذ نشستم
سلااااام پانیییش😎(میدونین ک من به پانیذ میگم پانیییش🙂)
پانیذ:علیک دیااااا
دیانا:مگه من نمیگم منو با این اسم صدا نزننن
پانیذ:تو پانیش نگو منم دیا نمیگم
دیانا:بی جنبه ی خر
توووو چِطوری رضااا
😎
رضا:خوبم مرسی ت خوبی
دیانا:داوووشتم خوبه نگرانش نباش😎
رضا:خدایا کاش اینو شفا میدادی
دیانا:یکی محکم زدم به پهلوش
رضا:اااخ دردم گرف مریض روانی مگه😐
پانیذ:دیانااا بچممم دردش گرفففف
ارسلان:به به خوبی شما رضا خان
رضا:قربونت داداش ت خوبی
ارسلان:منم خوبم قربونت
ت چطوری پااانیش
پانیذ:ارسلااااان
خوبم اردلان جان😎
دیانا:یکی زدم محکم به پهلوی پانیذ
منننن فقد اردلان صداااش میکنم😎😂
_____________
محراب:مهدبسسسسس دیرهههههه بیا پایین دیگه
مهدیس:عزیزم دارم شالموووو میپوشم الااان میااام
محراب: خداااا
___________
متین:نیکا ادرررس درست هسسس؟
نیکا:ارهههه متین تو به پیچ سمت چپ میخوری به کوچه از اونجا میتونیییم بریم
متین:نیکااا اشتباااه نگیااا
نیکا:تووو راهتو برو
متین:هرجور راحتی😎
نیکا:عههه نروووو اشتباااههههه رو نقشه زده سمت راست
متین:هووف باشه
______
متین:رفتیم دم در کافه پارک کردیم رفتیم تو...
_____________
کامنتای این پارتو بکنید20 تا پارت بعدیو بگیرین😈💜✨
پارت18
رضا:تو کافه با پانیذ منتظر بچه ها نشسته بودیم کع یکی از رفقای قدیمیمو دیدم
....
یارو(رمان خدمه دوز دارم بگم یاروووو🙂):عهه رضااا
رضا:عههه امییید
امید(ادم شدم دیگه نمیگم یارو🙂👍):
خوبیی دادا چخبر تو اینجا چیکار میکنی مگه ترکیه نبودی
رضا:یه چن روزی هست برگشتم
امید:به سلامتی
یهو نگاهم افتاد به دافی که سرش ت گوشیش بودو معلوم بود دوست رضاعع
معرفی نمیکنی رضا؟
رضا:اها یادم رف
این پانیذِ رل من🙂🖤
پانیذ سرمو اوردم بالا که احوال پرسی کنم
سلام خوبین شما
امید:به خوبیه شما😅
پانیذ:رضا جان معرفی نمیکنی؟
رضا:این امیده رفیق بچگی من😁
امید:خوشبختم خوشگل خانوم
رضا:اینو که گف میخاستم بشونمش یه جوری بزنمش صدا بز بده
پانیذ:فهمیدم یارو بهم چشم داره هیچی نگفتم بیمحلش کردم
رضا:فک میکردم با رفتار امید پانیذ بهش پا بده ولی وقتی روشو برگردوند انور کیف کردم🙂
امید:خب داداش ما بریم دیگه کاری نداری
رضا:نع خدافظ
امید:خدافظ پانیذ خانوم
پانیذ:با بی محلی فقد سرمو تکون دادم
رضا:میخاستم به پانیذ بگم این امید چه تخ*م سگیه که ماشین ارسلانو دیدم که پارک کرد
طبق معمول دیانا داش غر میزد😂ارسلانم از قیافش معلوم بود داره میگه غلط کردم😂
___________
دیانا:چیششش
اره برو به همسایه بگو شما اول بفرمایید
ارسلان:دیا بخدا فق میخاستم زشت نشههه
دیانا:تاحالا یبار به من گفتی اول شما؟
یا در ماشینو برام باز کردی؟
چییییش
ارسلان:الان چس کردی بخاطر این ؟
دیانا:برو بابااا
ارسلان:گوجه خانوم بد قلقلی نکن که شب..
(برو پایین به توچیکاره میخاد چی بگه😐
اصن میخاد بگه پیتزا سفارش میدم یا میبرمت دکتر تو اتاق خاب😐برووو پاییین بچههههه)
ارسلان:ماشینو پارک کردم در دیانا رو قفل کردم اومدم پایین
دیانا:اردلاااان درو باز کننن
ارسلان:رفتم در ماشینو براش باز کردم و گفتم:بفرمایید خانوم کاشی🙂
دیانا:چه عجب سرعقل اومدی یبار درو برام باز کردی
راه افتادیم سمت در کافه
ارسلان:درو براش باز کردم
دیانا:حیح😎
سیس گنگ گرفتم رفتم پیش پانیذ نشستم
سلااااام پانیییش😎(میدونین ک من به پانیذ میگم پانیییش🙂)
پانیذ:علیک دیااااا
دیانا:مگه من نمیگم منو با این اسم صدا نزننن
پانیذ:تو پانیش نگو منم دیا نمیگم
دیانا:بی جنبه ی خر
توووو چِطوری رضااا
😎
رضا:خوبم مرسی ت خوبی
دیانا:داوووشتم خوبه نگرانش نباش😎
رضا:خدایا کاش اینو شفا میدادی
دیانا:یکی محکم زدم به پهلوش
رضا:اااخ دردم گرف مریض روانی مگه😐
پانیذ:دیانااا بچممم دردش گرفففف
ارسلان:به به خوبی شما رضا خان
رضا:قربونت داداش ت خوبی
ارسلان:منم خوبم قربونت
ت چطوری پااانیش
پانیذ:ارسلااااان
خوبم اردلان جان😎
دیانا:یکی زدم محکم به پهلوی پانیذ
منننن فقد اردلان صداااش میکنم😎😂
_____________
محراب:مهدبسسسسس دیرهههههه بیا پایین دیگه
مهدیس:عزیزم دارم شالموووو میپوشم الااان میااام
محراب: خداااا
___________
متین:نیکا ادرررس درست هسسس؟
نیکا:ارهههه متین تو به پیچ سمت چپ میخوری به کوچه از اونجا میتونیییم بریم
متین:نیکااا اشتباااه نگیااا
نیکا:تووو راهتو برو
متین:هرجور راحتی😎
نیکا:عههه نروووو اشتباااههههه رو نقشه زده سمت راست
متین:هووف باشه
______
متین:رفتیم دم در کافه پارک کردیم رفتیم تو...
_____________
کامنتای این پارتو بکنید20 تا پارت بعدیو بگیرین😈💜✨
۹.۹k
۱۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.