پارت ۲۷ (بجای من ببین )
وقتی ا.ت
رفت و خوابید تهیونگ برای بار دوم به ماه خیره شد چشم هاش رو بست سیاهی متلق که ناگهان اونسو رو توی ذهنش دید رفت جلو که چشم رو باز کرد اونسو دقیقا رو به روش داخل بالکن بود
اونسو : چرا اینقدر آشفته ای ؟؟
تهیونگ : .....
اونسو: بخواطر اونه نه ؟؟؟ (با نگاهش به اتاق خواب ا.ت اشاره کرد)
تهیونگ:..........
اونسو : با من قهری ؟؟
تهیونگ: نفس عمیقی کشید و گفت نهه میدونی چیه
دلم؛ برای خودم تنگ میشه روزهایی که بیشتر می خندیدم روزهایی که اتاق هوای بیشتری داشت ،
روزهایی که تو را داشتم … اون موقع هایی که میگفتی من مثل جنگلم اما سرسبز الان دیگه سبزی باقی نمونده مثل این میمونه که یه چوب کبریت تمام اون جنگل رو آتیش بزنه
اونسو: میدونم چی میگی و میشه یکی بیاد و دوباره توی همون جنگل درخت ها گیاه های جدید تری بکاره
اون یه نفر من نیستم (با انگشت اشاره به ا.ت که غرق در خواب بود اشاره کرد ) اونه اون همون کسیه که مونه تورو دوباره از نو سر سبز کنه
تهیونگ: آخخخخخ تو چی میدونی آخه هیچکس به یه جنگل سوخته سر نمیزنه
اونسو: کسی که عاشق جنگل باشه برای بار هزارم اگر جنگل بسوزه باز هم بهش سر میزنه
تهیونگ: میدونی یه وقتایی هست
نه گریه کردن آرومت میکنه نه نفس عمیق
نه یه لیوان آب سرد نه داد زدن
ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــی ﻫﺴـﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ نیاز داری
برای همیشه نباشیﻫﻤﻴﻦ ….!!
اونسو : تو باید باشی تا اون احساس تنهایی نکنه سرنوشت تو با اون رغم میخوره نه با من این چیزی نبوده که از قبل تایین شوده باشه از وقتی به دنیا آمدی قرار داد رو امضا کردی تا روی این زمین باشی و اون کسی باشه که جونش برات دربیاد نه من نه هیچ کس دیگه حس ما دوتا اشتباه بوده اون کسیه که میتونی حس واقعیت رو نسبت بهش داشته باشی
تهیونگ: پس نظرت اینه ؟؟؟ یعنی تمام این مدت ازمن متنفر بودی ؟؟؟ مگه نمیدیدی چقدر دوست داشتم ؟؟ همش الکی بود ؟؟؟
اونسو: بحث ما الان این نبود از اول اون دختر توی سرشت تو بوده نه من
تهیونگ : تظاهر بی تفاوتی خیلی سخته اونسو اونم برای من که قشنگ ترین حس های دنیا رو کنار تو تجربه کردم چطور میتونم نسبت به ایناها بی تفاوت باشم هوم سخته فراموش کردن کسی که با اون همه چیز و همه کس رافراموش می کردم اون یه نفر تو بودی نه کسه دیگه ای
اونسو : تو نمیخوای به حرف من گوش کنی باشه !!!انتخواب با خودته ولی روزی میرسه که با ا.ت تمام غم های زندگیت رو فراموش میکنی اینو بدون من ار بالا حواسم بهت هست نگران منم نباش من جام حسابی خوبه
رفت و خوابید تهیونگ برای بار دوم به ماه خیره شد چشم هاش رو بست سیاهی متلق که ناگهان اونسو رو توی ذهنش دید رفت جلو که چشم رو باز کرد اونسو دقیقا رو به روش داخل بالکن بود
اونسو : چرا اینقدر آشفته ای ؟؟
تهیونگ : .....
اونسو: بخواطر اونه نه ؟؟؟ (با نگاهش به اتاق خواب ا.ت اشاره کرد)
تهیونگ:..........
اونسو : با من قهری ؟؟
تهیونگ: نفس عمیقی کشید و گفت نهه میدونی چیه
دلم؛ برای خودم تنگ میشه روزهایی که بیشتر می خندیدم روزهایی که اتاق هوای بیشتری داشت ،
روزهایی که تو را داشتم … اون موقع هایی که میگفتی من مثل جنگلم اما سرسبز الان دیگه سبزی باقی نمونده مثل این میمونه که یه چوب کبریت تمام اون جنگل رو آتیش بزنه
اونسو: میدونم چی میگی و میشه یکی بیاد و دوباره توی همون جنگل درخت ها گیاه های جدید تری بکاره
اون یه نفر من نیستم (با انگشت اشاره به ا.ت که غرق در خواب بود اشاره کرد ) اونه اون همون کسیه که مونه تورو دوباره از نو سر سبز کنه
تهیونگ: آخخخخخ تو چی میدونی آخه هیچکس به یه جنگل سوخته سر نمیزنه
اونسو: کسی که عاشق جنگل باشه برای بار هزارم اگر جنگل بسوزه باز هم بهش سر میزنه
تهیونگ: میدونی یه وقتایی هست
نه گریه کردن آرومت میکنه نه نفس عمیق
نه یه لیوان آب سرد نه داد زدن
ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــی ﻫﺴـﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ نیاز داری
برای همیشه نباشیﻫﻤﻴﻦ ….!!
اونسو : تو باید باشی تا اون احساس تنهایی نکنه سرنوشت تو با اون رغم میخوره نه با من این چیزی نبوده که از قبل تایین شوده باشه از وقتی به دنیا آمدی قرار داد رو امضا کردی تا روی این زمین باشی و اون کسی باشه که جونش برات دربیاد نه من نه هیچ کس دیگه حس ما دوتا اشتباه بوده اون کسیه که میتونی حس واقعیت رو نسبت بهش داشته باشی
تهیونگ: پس نظرت اینه ؟؟؟ یعنی تمام این مدت ازمن متنفر بودی ؟؟؟ مگه نمیدیدی چقدر دوست داشتم ؟؟ همش الکی بود ؟؟؟
اونسو: بحث ما الان این نبود از اول اون دختر توی سرشت تو بوده نه من
تهیونگ : تظاهر بی تفاوتی خیلی سخته اونسو اونم برای من که قشنگ ترین حس های دنیا رو کنار تو تجربه کردم چطور میتونم نسبت به ایناها بی تفاوت باشم هوم سخته فراموش کردن کسی که با اون همه چیز و همه کس رافراموش می کردم اون یه نفر تو بودی نه کسه دیگه ای
اونسو : تو نمیخوای به حرف من گوش کنی باشه !!!انتخواب با خودته ولی روزی میرسه که با ا.ت تمام غم های زندگیت رو فراموش میکنی اینو بدون من ار بالا حواسم بهت هست نگران منم نباش من جام حسابی خوبه
۱۷۰.۰k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.