گفته بودم اگه لایکش از بیست رد بشه میزارم P37
(سوار ماشین میشن میرسن خونه در رو که باز میکنن ا/ت کای و میچسبونه به در،در با شدت بسته میشه)
ا/ت:چرا همچین غلطی خوردی
کای:چون نمیتونستم ببینم داری جلو چشمم خودتو میخوری
ا/ت: چرا نمیفهمی من دوسش ندارم
کای:اره پس برای چی اون شب انقدر گریه کردی
ا/ت:ببین منو نکنه بخاطر مینهو این کارو کردی
کای:چی کی اها اون نه بابا
ا/ت:اره اره بخاطر خودشه الان من چه گلی بگیرم تو سرم ها حداقل بهم میگفتی
کای:ببین تو نمیتونی از حقیقت فرار کنی هر چقدرم انکار کنی بازم قلبت برای اون میتپه
ا/ت:قلب من گوه میخوره با تو اصلا میدونی چیکار کردی اون دیگه ول کنم نیست
کای:بهتر
ا/ت:چی گفتی
کای:گفتم که خیلی بهتر من و قلبت گوه بخوریم
ا/ت:چییی
کای:نه نه اون منظورم یه چیز دیگست اصلا من گوه بخورم خوبه
ا/ت:نه عزیزم شکرم بخوری دیگه فایده نداره اون فهمیده توعم باید کتک و بخوری
کای:ببین این همه کمکت کردم این یه بار ببخش
ا/ت:من بخشش تو کارم نیست اگه بود اون تهیونگ خر و میبخشیدم
کای:من بهت کمک کردم تازه باید باهم بریم خونه پیدا کنی
ا/ت:ببین راه نداره
(ا/ت نمیخواد کای و بزنه میخواد بترسوندش ولی کای فکر میکنه میخواد جدی بزنه،ا/ت مشتشو بلند میکنه که بزنه تو در اما کای فکر میکنه که میخواد بزنه تو صورتش که یه دفعه میگه)
کای:هر کاری بگی میکنم
ا/ت:واقعا هر کاری(با خنده)
کای:اره هر کاری
ا/ت:باشه برو فعلا چیزی زه ذهنم نمیرسه بعدا بهت میگم
کای:اخیش راستی یه خبر دیگه
ا/ت:دیگه چیکار کردی
کای:با مینهو قرار میزارم
ا/ت:بدر سوخته صبر کن ببینم به من دروغ میگی
(بعد از موش و گربه بازیشون شام میخورن و میرن بخوابن،وقتی ا/ت میره روی تخت فکرش مشغول میشه)
ا/ت ویو:
هع فکر کرده که من میبخشمش اما من واقعا هنوزم دوسش دارم بعد از اون همه کار نه بابا اون دیگه برای من مرده ولش کن اصلا چرا من الان دارم بهش فکر میکنم ای خدا بگیر کپه مرگتو بزار فردا باید بری پیش رییس اره موضوع اصلی اینه تهیونگ ولی یه لحظه صبر کن ببینم چرا وقتی داشت با کای حرف میزد پوزخند رو لبش بود اما خیلی بهش میومد اه احمق چی داری میگی بهش فکر نکن
پایان ا/ت ویو
ببخشید کم بود تا همین جا نوشتم امید وارم خوشتون اومده باشه🥲🥲🥲
ا/ت:چرا همچین غلطی خوردی
کای:چون نمیتونستم ببینم داری جلو چشمم خودتو میخوری
ا/ت: چرا نمیفهمی من دوسش ندارم
کای:اره پس برای چی اون شب انقدر گریه کردی
ا/ت:ببین منو نکنه بخاطر مینهو این کارو کردی
کای:چی کی اها اون نه بابا
ا/ت:اره اره بخاطر خودشه الان من چه گلی بگیرم تو سرم ها حداقل بهم میگفتی
کای:ببین تو نمیتونی از حقیقت فرار کنی هر چقدرم انکار کنی بازم قلبت برای اون میتپه
ا/ت:قلب من گوه میخوره با تو اصلا میدونی چیکار کردی اون دیگه ول کنم نیست
کای:بهتر
ا/ت:چی گفتی
کای:گفتم که خیلی بهتر من و قلبت گوه بخوریم
ا/ت:چییی
کای:نه نه اون منظورم یه چیز دیگست اصلا من گوه بخورم خوبه
ا/ت:نه عزیزم شکرم بخوری دیگه فایده نداره اون فهمیده توعم باید کتک و بخوری
کای:ببین این همه کمکت کردم این یه بار ببخش
ا/ت:من بخشش تو کارم نیست اگه بود اون تهیونگ خر و میبخشیدم
کای:من بهت کمک کردم تازه باید باهم بریم خونه پیدا کنی
ا/ت:ببین راه نداره
(ا/ت نمیخواد کای و بزنه میخواد بترسوندش ولی کای فکر میکنه میخواد جدی بزنه،ا/ت مشتشو بلند میکنه که بزنه تو در اما کای فکر میکنه که میخواد بزنه تو صورتش که یه دفعه میگه)
کای:هر کاری بگی میکنم
ا/ت:واقعا هر کاری(با خنده)
کای:اره هر کاری
ا/ت:باشه برو فعلا چیزی زه ذهنم نمیرسه بعدا بهت میگم
کای:اخیش راستی یه خبر دیگه
ا/ت:دیگه چیکار کردی
کای:با مینهو قرار میزارم
ا/ت:بدر سوخته صبر کن ببینم به من دروغ میگی
(بعد از موش و گربه بازیشون شام میخورن و میرن بخوابن،وقتی ا/ت میره روی تخت فکرش مشغول میشه)
ا/ت ویو:
هع فکر کرده که من میبخشمش اما من واقعا هنوزم دوسش دارم بعد از اون همه کار نه بابا اون دیگه برای من مرده ولش کن اصلا چرا من الان دارم بهش فکر میکنم ای خدا بگیر کپه مرگتو بزار فردا باید بری پیش رییس اره موضوع اصلی اینه تهیونگ ولی یه لحظه صبر کن ببینم چرا وقتی داشت با کای حرف میزد پوزخند رو لبش بود اما خیلی بهش میومد اه احمق چی داری میگی بهش فکر نکن
پایان ا/ت ویو
ببخشید کم بود تا همین جا نوشتم امید وارم خوشتون اومده باشه🥲🥲🥲
۷۵.۶k
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.