ᵖ7 وقتی دوست نداره ولی دوسش داری
+پارک هیونجین
-جانم ......یعنی بله ؟
+ممنون بابت همه چیز ولی لطفا بیا دیگه همو نبینیم دلم نمیخواد بیشتر......... بیشتر از این حس بدی بهم دست بده وقتی پیشتم احساس خفگی میکنمو.................
-باشه......یعنی متوجه هم چی میگی و خب به تصمیمت احترام میزارم
_________________________________________
سه سال بعد
-منو یونا سه سالی میشه که کات کردیم
و خب نمیدونم چرا اما انگار دلم بیشتر از قبل براش تنگ شده پسر احساس میکنم دوباره عاشقش شدم و من واقعا دیگه نمیتونم من.......من...... ته یون..... من دیگه.... واقعا نمیکشم.......من (و زد زیر گریه و هق هق هاش بلند شد )
&خیله خب خیله خب اشکالی نداره درست میشه باشه خب درست میشه همه چیز درست میشه
_________________________________________
&سلام من ته یون هستم دوست دوران دبیرستان هیونگ (منظورش همون هیونجینه )
هیونگ سال بالایی منه و خیلی بهم کمک کردش منظورم زمان دبیرستانه
و خب ما خیلی میشه گفت جون جونی هستیم من ۲۷ سالمه و تو بوسان زندگی میکنم و برای مدتیه که اومدم سعول حدودا چهار ماهه که اومدم
هیونگ یه دوست دختر داشت که خیلی عاشقش بود
ولی به خاطر مریضی که فقط ما دو تا ازش خبر داشتیم نمیتونست با اون باشه وجدانش این اجازه رو بهش نمیداد
اون یه توموری داره که دکتر ها نمیتونن جراحیش کنن
اون تومور هورمون هایی ایجان میکنن که باعث میشه هیونگ هر دختری رو میبینه عاشقش بشه
هیونگ و نونا از دبیستان عاشق هم بودن اما وقتی سال اخر دانشگاه فهمید که این تومور رو داره سعی کرد نونا رو از خودش طرد کنه تا خیلی موقع ترکش اذیت نشه نونا خیلی براش مهم بود نمیخواست نونا اذیت شه
(برای کسانی که سوال براشون پیش اومده تومور چیه
تومور یه بیماریه که باعث اتفاقات بدی برای بدن میشه و گاهی حتی باعث مرگ افراد میشه اگر اطلاعات بیشتر میخواید میتونید.....یه سرچ تو گوگل بزنید والا مگه من گوگلم :))). )
_________________________________________
+سلام من پارک یونا هستم
یه زمانی دوست دختر هیونجین بودم خیلی عاشقش بودم شایدم اینطور فکر میکردم اما الان فهمیدم که عاشق اوپا هوپی شدم
(دوستان من فقط از اسامی استفاده میکنم حتی اگر اسمات باشه لطفا هی نگید اسمات ننویسید اعضا ناراحت میشن و فلان من فقط به چشم داستان میبینمشون و هیچ وقت حسی به ایدلامون نداشتم خودتونم میدونید چه حسی رو میگم مرسی)
اوپا هوسوک خیلی کیوته و ناز اما میتونه همزمان با نازی خیلی ددی و خفن هم باشه
الان دو ساله که عاشقش شدمو موفق هم شدم یک ساله که با هم رل هستیم
من واقعا از هیونجین بدم میاد و تا الان فک میکردم عاشقشم اما ظاهرا داشتم هر دو مون رو گول میزدم
بابای من یه باید مافیایی کوچیک داره که در حد یه قاچاق سادست ولی یه بالا دستی داره که بابای هوپه
و پسرش یعنی هوپ باند باباشو یه جورایی اداره میکنه
و من به شدت دوسش دارم
_________________________________________
- سلام من پارک هیونجین هستم و به شدت عاشق یونام
اما اون نمیدونه که من یه توموری دارم که
باعث میشه علاقه فیکی به هر دختری که میبینم پیدا کنم
منم برای اینکه اذیت نشه
ازش جدا شدم اما هر روز بیشتر از قبل دلتنگشم
من ۲۸ سالمه و یونا یک سال ازم کوچیک تره
بابای یونا یه باند مافیایی داره و من اینو میدونستم ولی یونا نمیدونه که من اینو میدونم
من به خاطر گریه های دخترش حسابی از بابا و داداشای یونا کتک خوردم
منو جیمین و جینهو مثل داداش بودیم اما بعد از قضیه ی جدایی حسابی باهام چل شدن
پایان و خماری ههههه
پارت بعد و بعدا اپ میکنم این پیج فعلا معرفی اعضا رو هم داشت البته کمی از افراد رو
-جانم ......یعنی بله ؟
+ممنون بابت همه چیز ولی لطفا بیا دیگه همو نبینیم دلم نمیخواد بیشتر......... بیشتر از این حس بدی بهم دست بده وقتی پیشتم احساس خفگی میکنمو.................
-باشه......یعنی متوجه هم چی میگی و خب به تصمیمت احترام میزارم
_________________________________________
سه سال بعد
-منو یونا سه سالی میشه که کات کردیم
و خب نمیدونم چرا اما انگار دلم بیشتر از قبل براش تنگ شده پسر احساس میکنم دوباره عاشقش شدم و من واقعا دیگه نمیتونم من.......من...... ته یون..... من دیگه.... واقعا نمیکشم.......من (و زد زیر گریه و هق هق هاش بلند شد )
&خیله خب خیله خب اشکالی نداره درست میشه باشه خب درست میشه همه چیز درست میشه
_________________________________________
&سلام من ته یون هستم دوست دوران دبیرستان هیونگ (منظورش همون هیونجینه )
هیونگ سال بالایی منه و خیلی بهم کمک کردش منظورم زمان دبیرستانه
و خب ما خیلی میشه گفت جون جونی هستیم من ۲۷ سالمه و تو بوسان زندگی میکنم و برای مدتیه که اومدم سعول حدودا چهار ماهه که اومدم
هیونگ یه دوست دختر داشت که خیلی عاشقش بود
ولی به خاطر مریضی که فقط ما دو تا ازش خبر داشتیم نمیتونست با اون باشه وجدانش این اجازه رو بهش نمیداد
اون یه توموری داره که دکتر ها نمیتونن جراحیش کنن
اون تومور هورمون هایی ایجان میکنن که باعث میشه هیونگ هر دختری رو میبینه عاشقش بشه
هیونگ و نونا از دبیستان عاشق هم بودن اما وقتی سال اخر دانشگاه فهمید که این تومور رو داره سعی کرد نونا رو از خودش طرد کنه تا خیلی موقع ترکش اذیت نشه نونا خیلی براش مهم بود نمیخواست نونا اذیت شه
(برای کسانی که سوال براشون پیش اومده تومور چیه
تومور یه بیماریه که باعث اتفاقات بدی برای بدن میشه و گاهی حتی باعث مرگ افراد میشه اگر اطلاعات بیشتر میخواید میتونید.....یه سرچ تو گوگل بزنید والا مگه من گوگلم :))). )
_________________________________________
+سلام من پارک یونا هستم
یه زمانی دوست دختر هیونجین بودم خیلی عاشقش بودم شایدم اینطور فکر میکردم اما الان فهمیدم که عاشق اوپا هوپی شدم
(دوستان من فقط از اسامی استفاده میکنم حتی اگر اسمات باشه لطفا هی نگید اسمات ننویسید اعضا ناراحت میشن و فلان من فقط به چشم داستان میبینمشون و هیچ وقت حسی به ایدلامون نداشتم خودتونم میدونید چه حسی رو میگم مرسی)
اوپا هوسوک خیلی کیوته و ناز اما میتونه همزمان با نازی خیلی ددی و خفن هم باشه
الان دو ساله که عاشقش شدمو موفق هم شدم یک ساله که با هم رل هستیم
من واقعا از هیونجین بدم میاد و تا الان فک میکردم عاشقشم اما ظاهرا داشتم هر دو مون رو گول میزدم
بابای من یه باید مافیایی کوچیک داره که در حد یه قاچاق سادست ولی یه بالا دستی داره که بابای هوپه
و پسرش یعنی هوپ باند باباشو یه جورایی اداره میکنه
و من به شدت دوسش دارم
_________________________________________
- سلام من پارک هیونجین هستم و به شدت عاشق یونام
اما اون نمیدونه که من یه توموری دارم که
باعث میشه علاقه فیکی به هر دختری که میبینم پیدا کنم
منم برای اینکه اذیت نشه
ازش جدا شدم اما هر روز بیشتر از قبل دلتنگشم
من ۲۸ سالمه و یونا یک سال ازم کوچیک تره
بابای یونا یه باند مافیایی داره و من اینو میدونستم ولی یونا نمیدونه که من اینو میدونم
من به خاطر گریه های دخترش حسابی از بابا و داداشای یونا کتک خوردم
منو جیمین و جینهو مثل داداش بودیم اما بعد از قضیه ی جدایی حسابی باهام چل شدن
پایان و خماری ههههه
پارت بعد و بعدا اپ میکنم این پیج فعلا معرفی اعضا رو هم داشت البته کمی از افراد رو
۲۱.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.