p32ایدل شکسته
(ا/ت)
دستامونو بسته بودن و و توی جایی مثل ی طویله بودیم ...چند تا ادم با اسلحه کناررمون بودن .....من در تلاش بودم با تیکه چوب هایی ک کنار پام بودن خودم رو باز کنم ک جی وای پی وارد شد (علامت جی وای پی ^)
^به به ...ایدل های من
+عوضی .....
^و ا/ت ...همونطور ک انتظار داشتم هیچ تغییری نکردی ..هنوزم همونقدر پرو و زبون درازی ....فک کنم بد نباشه زبونتو ببرم
+موفق باشی ....اگ قبلش خودم گردنتو نشکونم (بچمون علاقه ی زیادی ب گرددن شکستن داره)
^وایییی ترسیدم ...داشتم فکر میکردم ..تورو بدون زبونت ب این دوست خوبمون ک تو دزدینت بهمون کمک کرد بفروشم ...برده ی خوبی باش باشه ؟
جلوم خم شد و چونه امو گرفت
منم با نفرت ب چشماش خیره شدم و تف کردم توی صورتش
بلند شد و صورتشو پاک کرد و با لگد زد تو شکمم و پرتم کرد عقب
نفسم گرفت و سرفه کردم ....
^دیدی؟ب خاطر رزمی کار بودنت مغرور شده بودی ولی الان هییچی نیستی بدبخت ...الان چ کاری از دستت برمیاد ک مرگ اعضای گروهت رو جلوی چشمت ببینی ؟ازش لذت ببر برده کوچولو
-تو نه دستت ب اون میخوره و ن ب بقیه
با تعجب و ب زور سرمو بلند کردم و با قامت یونگی مواجه شدم ک پشت سر جی وای پی ایستاده بود
^به به میبینم شاهزاده سوار بر اسب سفید اومده
زد زیر خنده و ب من نگاه کرد ...اون احمق نمیدونست ک بهم لطف کرده بود ...وقتی پرتم کرد اونور دستم ب ی شی تیز ک نمیدونم چی بودخورد و داشتم با اون طنابم رو میبریدم
^فکر کنم ..قراره مرگ یکی دیگه از ادمای عزیز زندگیتو ببینی
نامجون;هیچکس هیچ چیش نمیشه
اونم پشت سر یونگی اومد و کنار یونگی ایستاد
نام;همین حالا ب افرادت بگو سلاح هاشون رو بزارن ززمین ...پلیس تو راه اینجاس و اگ خودتون سلاح هاتون رو بزارین زمین شاید توی محاکمه تون تخفیف قائل شه
من بیشتر از هر کسی جی وای چی رو میشناختم و میدونستم ب این راحتی ها تسلیم نمیشه ....دیگه نمیکشیدم ک کس دیگه ای رو توی زندگیم از دست بدم ....اون از هانا ک جلوی روم تصادف کرد و از خودش فقط خاطره هامونو برام گذاشت....نع... دیگه نمیزارم کسی اسیب ببینه حتی اگ خودم بمیرم
دستامونو بسته بودن و و توی جایی مثل ی طویله بودیم ...چند تا ادم با اسلحه کناررمون بودن .....من در تلاش بودم با تیکه چوب هایی ک کنار پام بودن خودم رو باز کنم ک جی وای پی وارد شد (علامت جی وای پی ^)
^به به ...ایدل های من
+عوضی .....
^و ا/ت ...همونطور ک انتظار داشتم هیچ تغییری نکردی ..هنوزم همونقدر پرو و زبون درازی ....فک کنم بد نباشه زبونتو ببرم
+موفق باشی ....اگ قبلش خودم گردنتو نشکونم (بچمون علاقه ی زیادی ب گرددن شکستن داره)
^وایییی ترسیدم ...داشتم فکر میکردم ..تورو بدون زبونت ب این دوست خوبمون ک تو دزدینت بهمون کمک کرد بفروشم ...برده ی خوبی باش باشه ؟
جلوم خم شد و چونه امو گرفت
منم با نفرت ب چشماش خیره شدم و تف کردم توی صورتش
بلند شد و صورتشو پاک کرد و با لگد زد تو شکمم و پرتم کرد عقب
نفسم گرفت و سرفه کردم ....
^دیدی؟ب خاطر رزمی کار بودنت مغرور شده بودی ولی الان هییچی نیستی بدبخت ...الان چ کاری از دستت برمیاد ک مرگ اعضای گروهت رو جلوی چشمت ببینی ؟ازش لذت ببر برده کوچولو
-تو نه دستت ب اون میخوره و ن ب بقیه
با تعجب و ب زور سرمو بلند کردم و با قامت یونگی مواجه شدم ک پشت سر جی وای پی ایستاده بود
^به به میبینم شاهزاده سوار بر اسب سفید اومده
زد زیر خنده و ب من نگاه کرد ...اون احمق نمیدونست ک بهم لطف کرده بود ...وقتی پرتم کرد اونور دستم ب ی شی تیز ک نمیدونم چی بودخورد و داشتم با اون طنابم رو میبریدم
^فکر کنم ..قراره مرگ یکی دیگه از ادمای عزیز زندگیتو ببینی
نامجون;هیچکس هیچ چیش نمیشه
اونم پشت سر یونگی اومد و کنار یونگی ایستاد
نام;همین حالا ب افرادت بگو سلاح هاشون رو بزارن ززمین ...پلیس تو راه اینجاس و اگ خودتون سلاح هاتون رو بزارین زمین شاید توی محاکمه تون تخفیف قائل شه
من بیشتر از هر کسی جی وای چی رو میشناختم و میدونستم ب این راحتی ها تسلیم نمیشه ....دیگه نمیکشیدم ک کس دیگه ای رو توی زندگیم از دست بدم ....اون از هانا ک جلوی روم تصادف کرد و از خودش فقط خاطره هامونو برام گذاشت....نع... دیگه نمیزارم کسی اسیب ببینه حتی اگ خودم بمیرم
۱۴.۳k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.