انتقام عاشقانه
فوق اسمات
پارت ²
دهنم از ترس بسته شد بود
فقط بی صدا اشک می ریختم
اسپری آبی رو آورد و روی بدنم اسپری کرد
تکه شیشه رو روی بدنم کشید
محکم نکشید طوری که بریده بشه
ولی خیلی درد ناک بود
تمام قدرتمو جمع کردم
تا فریاد زدم
چویا تکه شیشه ای رو
فرو کرد تو زبونم
و
گفت
قوتش بده عزیزم
قورتش بده
با دست فکمو بستو گیر داده بود تا قورتش بدم
با لکنت گفتم
چویا عزیزم
چجوری یه تیکه شیشه رو قورت بدم؟
چویا:نمیدونم عزیزم چجوری من اونهمه سختی رو تحمل کردم
حرفی واسه گفتن نداری اوسامو؟
دازای:چویا گفتنی هارو گفتم
ولی میتونیم دوباره باهم همه چیو از نو بسازیم
چویا:..میتونم.. همه چیو از نو بسازم
میتونم زندگی خودمو از نو بسازم
بدون تو..
تنها
دازای:و..ولی چویا
اینکارت درست نیست
من تورو دوست دارم
چرا نمیفهمیی
چویا:شیشه رو قورت دادی.؟
دازای:نه
https://wisgoon.com/vczre
پارت ²
دهنم از ترس بسته شد بود
فقط بی صدا اشک می ریختم
اسپری آبی رو آورد و روی بدنم اسپری کرد
تکه شیشه رو روی بدنم کشید
محکم نکشید طوری که بریده بشه
ولی خیلی درد ناک بود
تمام قدرتمو جمع کردم
تا فریاد زدم
چویا تکه شیشه ای رو
فرو کرد تو زبونم
و
گفت
قوتش بده عزیزم
قورتش بده
با دست فکمو بستو گیر داده بود تا قورتش بدم
با لکنت گفتم
چویا عزیزم
چجوری یه تیکه شیشه رو قورت بدم؟
چویا:نمیدونم عزیزم چجوری من اونهمه سختی رو تحمل کردم
حرفی واسه گفتن نداری اوسامو؟
دازای:چویا گفتنی هارو گفتم
ولی میتونیم دوباره باهم همه چیو از نو بسازیم
چویا:..میتونم.. همه چیو از نو بسازم
میتونم زندگی خودمو از نو بسازم
بدون تو..
تنها
دازای:و..ولی چویا
اینکارت درست نیست
من تورو دوست دارم
چرا نمیفهمیی
چویا:شیشه رو قورت دادی.؟
دازای:نه
https://wisgoon.com/vczre
۶.۷k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.