به وقت عاشقی♡...p=11
ا. ت =گریه امونم نمیداد.... بارون شروع به بارش کرد و به صورتم میخورد... با آهنگ غمگینی که گوش میدادم انگار حالم بیشتر خراب میشد.... داشتم قدم میزدم تا به عمارت برگردم زیاد دور نیست.... تا چند دقیقه دیگه میرسم.... چشمام پر از اشک بود و دیدم و تار میکرد.... یه دفعه نور زیادی به صورتم خورد و یه ماشین محکم خورد به پهلوم...افتادم زمین اما هنوز بهوش بودم... دیدم! چهرش و دیدم... انگار خوشحال بود اما با دیدنم.... خنده هاش محو شد و فورا فرار کرد... و سیاهی...
ا. ت=چشمام و باز کردم... درسته تو عمارت بودم.. آییییی پهلوم چقدر درد داره... چیز زیادی یادم نبود... با صدام کیم و دکتر شخصیمون متوجه من شدند...
کیم=ا. ت! خوبی عزیزم... با خودت چیکار کردی! کی زد بهت؟؟
دکتر=آقای کیم لطفا آروم باشین
ا. ت=اینجا... چه خبره؟
کیم=یعنی چی... چیزی یادت نیست
دکتر=نگران نباشین تاثیر دارو هاست...
ا. ت=چرا... فکر کنم با ماشین تصادف کردم
کیم=دیدی کی بهت زد؟
ا. ت= اره اما... چهرش تو ذهنم خیلی تاره... نمیتونم تشخیصش بدم... ایییی
کیم=آروم باش عزیزم... من.. من واقعا نمیخواستم همچین چیزی سرت بیاد... ا.ت من پشیمونم... نمیتونم ببینم جلوی چشمام پرپر شی.... ازدواج کنسله خودم یه کاریش میکنم...
ا. ت=نه کیم! نیازی نیست... من.. من تصمیمم و گرفتم.. برای شرکت و مادر اینکار و میکنم!
کیم=ا. ت... دخترم.. متمعنی ؟
ا. ت=بله... بله پدر....
کیم=چی! ا.. الان چی گفتی؟ تو... تو واقعا من و قبول میکنی
ا.ت=(لبخند غمگین) البته... فکر کنم درموردت خیلی اشتباه میکردم
کیم=دخترم خیلی دوستت دارم
ا. ت=منم همینطور... منم همینطور پدر
(هم رو بغل کردن)
ا. ت=چشمام و باز کردم... درسته تو عمارت بودم.. آییییی پهلوم چقدر درد داره... چیز زیادی یادم نبود... با صدام کیم و دکتر شخصیمون متوجه من شدند...
کیم=ا. ت! خوبی عزیزم... با خودت چیکار کردی! کی زد بهت؟؟
دکتر=آقای کیم لطفا آروم باشین
ا. ت=اینجا... چه خبره؟
کیم=یعنی چی... چیزی یادت نیست
دکتر=نگران نباشین تاثیر دارو هاست...
ا. ت=چرا... فکر کنم با ماشین تصادف کردم
کیم=دیدی کی بهت زد؟
ا. ت= اره اما... چهرش تو ذهنم خیلی تاره... نمیتونم تشخیصش بدم... ایییی
کیم=آروم باش عزیزم... من.. من واقعا نمیخواستم همچین چیزی سرت بیاد... ا.ت من پشیمونم... نمیتونم ببینم جلوی چشمام پرپر شی.... ازدواج کنسله خودم یه کاریش میکنم...
ا. ت=نه کیم! نیازی نیست... من.. من تصمیمم و گرفتم.. برای شرکت و مادر اینکار و میکنم!
کیم=ا. ت... دخترم.. متمعنی ؟
ا. ت=بله... بله پدر....
کیم=چی! ا.. الان چی گفتی؟ تو... تو واقعا من و قبول میکنی
ا.ت=(لبخند غمگین) البته... فکر کنم درموردت خیلی اشتباه میکردم
کیم=دخترم خیلی دوستت دارم
ا. ت=منم همینطور... منم همینطور پدر
(هم رو بغل کردن)
۶.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.