شروع دوباره
اسم فیک: شروع دوباره
این فیک از انیمه توکیو روینجرز
و شیپ(مایکی و تاکمیچی) اگه بدت میاد نخون مجبور نیستی تو این فیک کلا داستان فرق داره و اینکه اگه مانگا نخوندی این فیک نخون چون اسپویل میشی داخل این فیک شیبا تایجو ادم مهربونی هست (علامت تایجو/ علامت تاکمیچی+)
یک روز بعد مرگ مامان تایجو
مکان (قبرستان )
/ مامان چرا چرا مارو ترک کردی و رفتی*بغض*
*هی چیزی شده
*وقتی تایجو برگشت با یک پسر که بنظر ازش کوچیکتر میومد مواجه شد اون یچه با کنجکاوی به تایجو نگاه میکرد و بعدش کنار تایجو نشست*
+ مامانت از دست دادی هوممم نگران نباش
تا وقتی گه دوست هات پیشت باشن لازم نیست نگران باشی
/ و ولی من دوستی ندارم
+اشکال نداره خودم دوستت میشم
*بعد اون روز تاکمیچی و خانواده شیبا باهم صمیمی شدن مثل برادر و خواهر های هم شدن اینم بگم تاچیبانا هیناتا تو این فیک نیست که یعنی کیساکی هم هیچ کدوم از اون کار هارو انجام نمیده و با تاکمیچی دوست های بچگی میشن اینم بگم کیساکی از بچگی با هانما دوست بوده که چند ماه بعد دوستی کیساکی و تاکمیچی . کیساکی هانما و تاکمیچی باهم اشنا میکنه (علامت کیساکی× علامت هانما÷) و بعد چند سال تاکمیچی تمام اعضای تومان میبینه و همه افرادی که مردن اینجا زنده هستن تاکمیچی و کازوتورا برادرن (علامت کازوتورا٪) و کازوتورا کسی بود که تاکمیچی با تومان اشنا کرد و تاکمیچی و کاکوچو هنوز از بچگی باهم دوستن هنوز مشکلات مایکی و ایزانا حل نشده و هنوز ایزانا رئیس گنگ تنجیکو و تاکمیچی تنجیکو میشناسه ولی کسی نمیدونه تاکمیچی اصلا از وجود تنجیکو خبر داره (علامت ایزانا& علامت کاکوچو# علامت مایکی_)و تاکمیچی داخل این فیک عینکی و موهاش ابی پر رنگ و موهاش حالت دار نیست و صاف هست *
زمان حال*
+میگم کاکوچان چرا نباید کسی خبر دار بشه که من تنجیکو میشناسم؟
#هوفف میچی ما دربارش حرف زدیم خطرناک اگه کسی خبردار بشه که تو مارو میشناسی
+و ولی
#میچی به حرفم گوش کن بخاطر خودت میگم
+ب باشه..... خب من دیگه میرم خداحافظ
#هوم باشه مواظب خودت باش
+ باشههه*و بعدش رفت به سمت خونه و در باز کرد*
+ کازوتورااا من برگشتممم.......هوفففف فکر کنم خونه نیست احتمالا بازم رفت سراغ گنگش خیلی رومخههه یعنی چی که کسی نمیتونه بفهمه من از وجود تنجیکو خبردارممم
٪تو از وجود چی خبر داریی(داد)
* تاکمیچی با ترس برگشت و برادرش دید که با پلاستیک غذا برگشته
+ک کازوتورا
*کازو پلاستیک انداخت رد زمین یقه تاکمیچی گرفت
٪هوی با توعمم یعنی چی که تو از وجود تنجیکو خبر داریی
+م من *بغض* نمیخواستم ا ازت مخفیش کنم
...............٪
این فیک از انیمه توکیو روینجرز
و شیپ(مایکی و تاکمیچی) اگه بدت میاد نخون مجبور نیستی تو این فیک کلا داستان فرق داره و اینکه اگه مانگا نخوندی این فیک نخون چون اسپویل میشی داخل این فیک شیبا تایجو ادم مهربونی هست (علامت تایجو/ علامت تاکمیچی+)
یک روز بعد مرگ مامان تایجو
مکان (قبرستان )
/ مامان چرا چرا مارو ترک کردی و رفتی*بغض*
*هی چیزی شده
*وقتی تایجو برگشت با یک پسر که بنظر ازش کوچیکتر میومد مواجه شد اون یچه با کنجکاوی به تایجو نگاه میکرد و بعدش کنار تایجو نشست*
+ مامانت از دست دادی هوممم نگران نباش
تا وقتی گه دوست هات پیشت باشن لازم نیست نگران باشی
/ و ولی من دوستی ندارم
+اشکال نداره خودم دوستت میشم
*بعد اون روز تاکمیچی و خانواده شیبا باهم صمیمی شدن مثل برادر و خواهر های هم شدن اینم بگم تاچیبانا هیناتا تو این فیک نیست که یعنی کیساکی هم هیچ کدوم از اون کار هارو انجام نمیده و با تاکمیچی دوست های بچگی میشن اینم بگم کیساکی از بچگی با هانما دوست بوده که چند ماه بعد دوستی کیساکی و تاکمیچی . کیساکی هانما و تاکمیچی باهم اشنا میکنه (علامت کیساکی× علامت هانما÷) و بعد چند سال تاکمیچی تمام اعضای تومان میبینه و همه افرادی که مردن اینجا زنده هستن تاکمیچی و کازوتورا برادرن (علامت کازوتورا٪) و کازوتورا کسی بود که تاکمیچی با تومان اشنا کرد و تاکمیچی و کاکوچو هنوز از بچگی باهم دوستن هنوز مشکلات مایکی و ایزانا حل نشده و هنوز ایزانا رئیس گنگ تنجیکو و تاکمیچی تنجیکو میشناسه ولی کسی نمیدونه تاکمیچی اصلا از وجود تنجیکو خبر داره (علامت ایزانا& علامت کاکوچو# علامت مایکی_)و تاکمیچی داخل این فیک عینکی و موهاش ابی پر رنگ و موهاش حالت دار نیست و صاف هست *
زمان حال*
+میگم کاکوچان چرا نباید کسی خبر دار بشه که من تنجیکو میشناسم؟
#هوفف میچی ما دربارش حرف زدیم خطرناک اگه کسی خبردار بشه که تو مارو میشناسی
+و ولی
#میچی به حرفم گوش کن بخاطر خودت میگم
+ب باشه..... خب من دیگه میرم خداحافظ
#هوم باشه مواظب خودت باش
+ باشههه*و بعدش رفت به سمت خونه و در باز کرد*
+ کازوتورااا من برگشتممم.......هوفففف فکر کنم خونه نیست احتمالا بازم رفت سراغ گنگش خیلی رومخههه یعنی چی که کسی نمیتونه بفهمه من از وجود تنجیکو خبردارممم
٪تو از وجود چی خبر داریی(داد)
* تاکمیچی با ترس برگشت و برادرش دید که با پلاستیک غذا برگشته
+ک کازوتورا
*کازو پلاستیک انداخت رد زمین یقه تاکمیچی گرفت
٪هوی با توعمم یعنی چی که تو از وجود تنجیکو خبر داریی
+م من *بغض* نمیخواستم ا ازت مخفیش کنم
...............٪
۳.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.