Iast Part
میرا ویو
به چند نفر گفتم که آنا و بدزدن..باید از صحنه روزگار محو بشه...اون عشقمو دزدید..
بادیگارد:خانوم آودیمش..
میرا:خوبه..کجاست؟
بادیگارد :انبار پشتی..
رفتم پیشش
میرا:تو عشق منو ازم گرفتی..حالا منم جونتو میگیرم..
صدایی از پشت سرم شنیدم..
:نمیتونی
و سوزشی و در شونم احساس کردم..
تهیونگ ویو:از قبل گفته بودم تا به آتا ردیاب وصل کنن..میدونستم میرا به همین سادگی بیخیال نمیشه...
اگه خاله نبود،حتما میکشتمش ولی به خاطر خاله فقط به شونش تیر زدم..
به سمت آنا رفتم و طناب و از دور دستاش باز کردم
ته:خوبی عشقم؟
آنا:آره..مرسی تهیونگ..
ته:من از تو به خاطر اینکه دوس دخترمی تشکر میکنم..
دو ماه بعد
آنا ویو
با پای برهنه روی شن های ساحل قدم میزدم..
یه تیکه چوب از روی زمین برداشتم و روی شن های ساحل نوشتم:عاشقتم کیم تهیونگ
ته:منم عاشقتم..
آنا :برام بستنی چه طعمی گرفتی؟
ته:شکلاتی..
آنا:مرسییی
ته:خواهش میکنم لاولی..
تمام
لطفا نظرتونو بهم بگید خوشحال میشم🤗
به چند نفر گفتم که آنا و بدزدن..باید از صحنه روزگار محو بشه...اون عشقمو دزدید..
بادیگارد:خانوم آودیمش..
میرا:خوبه..کجاست؟
بادیگارد :انبار پشتی..
رفتم پیشش
میرا:تو عشق منو ازم گرفتی..حالا منم جونتو میگیرم..
صدایی از پشت سرم شنیدم..
:نمیتونی
و سوزشی و در شونم احساس کردم..
تهیونگ ویو:از قبل گفته بودم تا به آتا ردیاب وصل کنن..میدونستم میرا به همین سادگی بیخیال نمیشه...
اگه خاله نبود،حتما میکشتمش ولی به خاطر خاله فقط به شونش تیر زدم..
به سمت آنا رفتم و طناب و از دور دستاش باز کردم
ته:خوبی عشقم؟
آنا:آره..مرسی تهیونگ..
ته:من از تو به خاطر اینکه دوس دخترمی تشکر میکنم..
دو ماه بعد
آنا ویو
با پای برهنه روی شن های ساحل قدم میزدم..
یه تیکه چوب از روی زمین برداشتم و روی شن های ساحل نوشتم:عاشقتم کیم تهیونگ
ته:منم عاشقتم..
آنا :برام بستنی چه طعمی گرفتی؟
ته:شکلاتی..
آنا:مرسییی
ته:خواهش میکنم لاولی..
تمام
لطفا نظرتونو بهم بگید خوشحال میشم🤗
۶.۱k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.