mafia love
mafia love
Part19
ویوی کوک
حوصلم تو خونه سر رفت بود دیگه واقعا کلافه سوده بودم رفتم تو هال که وو تلویزیون ببینم تقریباً یه ساعت میشود که داشتم تلویزیون میدیم نگاه ساعت کردم ساعت های ۱۰ میشود تلویزیون رو خاموش کردم که برم تو اتاق دراز بکشم که در خونه به صدا اومد
جونگ کوک: ولی فاک بهت الان چه خری اصلا حوصله هیچ خری رو ندارم چیهوپ جیمین هم خودشون کلید دارن عه فاک بهت(غر زدن)
رفتم در رو باز کردم تعجب کردم واقعا انتظار نداشتم تهیونگ باشه زبونم بند اومده بود دست و صورتش خونی بود یه لحظه نفسم برید نمی دونم چرا ولی تا حالا همچین حسی نداشتم واقعا نگرانش شودم
جونگ کوک:ته......ته.....تهیونگ خوبی چت شوده
تهیونگ: خوبه میزاری حالا بیام داخل
جونگ کوک: بیا..... بیا داخل باید زخمتم پانسمان کنم
با هم رفتیم داخل بهش گفتم تو حال منظورم بمونه خودمم رفتم تو اتاقم وسایل پانسمان رو بیارم برگشتم تو هال دستش و زحمای رو صورتش رو هم پانسمان کردنم بعدش رفتم آشپز خونه که براش سوپ درست کنم بعد درست کردنش برگشتم تو هال که دیدم رو کاناپه خوابه رفتم نزدیکش از نزدیک خیلی جذاب تر بود تقریباً دیگه نزدیک صورتش شوده بودم که چشماش رو باز کرد به چشمام خیره شود تا میخواستم ازش فاصله بگیرم منو انداخت رو خودم تو یه حرکت منو زیر خودش گرفت به هم خیره شودیم دلم میخواست گرمی لباش رو لبام حس کنم که تا چشمام رو باز کردم حس کردم یه چیز سنگین روم افتاده درست که نگاه کردم روم خیمه زده بود که که صدای در خونه اومد یهو لبام رو اسیر لباش کرد حس خوبی داشتم منم همرایش کردم لبام رو مک میزد منم میخواستم جوابش رو بدم که دستم رو گرفت بالای سرم یه جوری لبام رو مک میخواد و میخورد که انگار چند هفته ست که چیزی نخوره تقریباً ۵ دقیقه بود که داشت همین کارو میکرد احساس کردم لبام داره خون میاد تو همین حساب بودم صدای جیمین و چیهوپ رو شنیدم فکر کنم توده بودن خونه اصلا دوست نداشتم منو تو همین وضع ببینن پس از زیرش پا شودم دستش رو کشیدم بوردمش تو اتاق خودم.............................
Part19
ویوی کوک
حوصلم تو خونه سر رفت بود دیگه واقعا کلافه سوده بودم رفتم تو هال که وو تلویزیون ببینم تقریباً یه ساعت میشود که داشتم تلویزیون میدیم نگاه ساعت کردم ساعت های ۱۰ میشود تلویزیون رو خاموش کردم که برم تو اتاق دراز بکشم که در خونه به صدا اومد
جونگ کوک: ولی فاک بهت الان چه خری اصلا حوصله هیچ خری رو ندارم چیهوپ جیمین هم خودشون کلید دارن عه فاک بهت(غر زدن)
رفتم در رو باز کردم تعجب کردم واقعا انتظار نداشتم تهیونگ باشه زبونم بند اومده بود دست و صورتش خونی بود یه لحظه نفسم برید نمی دونم چرا ولی تا حالا همچین حسی نداشتم واقعا نگرانش شودم
جونگ کوک:ته......ته.....تهیونگ خوبی چت شوده
تهیونگ: خوبه میزاری حالا بیام داخل
جونگ کوک: بیا..... بیا داخل باید زخمتم پانسمان کنم
با هم رفتیم داخل بهش گفتم تو حال منظورم بمونه خودمم رفتم تو اتاقم وسایل پانسمان رو بیارم برگشتم تو هال دستش و زحمای رو صورتش رو هم پانسمان کردنم بعدش رفتم آشپز خونه که براش سوپ درست کنم بعد درست کردنش برگشتم تو هال که دیدم رو کاناپه خوابه رفتم نزدیکش از نزدیک خیلی جذاب تر بود تقریباً دیگه نزدیک صورتش شوده بودم که چشماش رو باز کرد به چشمام خیره شود تا میخواستم ازش فاصله بگیرم منو انداخت رو خودم تو یه حرکت منو زیر خودش گرفت به هم خیره شودیم دلم میخواست گرمی لباش رو لبام حس کنم که تا چشمام رو باز کردم حس کردم یه چیز سنگین روم افتاده درست که نگاه کردم روم خیمه زده بود که که صدای در خونه اومد یهو لبام رو اسیر لباش کرد حس خوبی داشتم منم همرایش کردم لبام رو مک میزد منم میخواستم جوابش رو بدم که دستم رو گرفت بالای سرم یه جوری لبام رو مک میخواد و میخورد که انگار چند هفته ست که چیزی نخوره تقریباً ۵ دقیقه بود که داشت همین کارو میکرد احساس کردم لبام داره خون میاد تو همین حساب بودم صدای جیمین و چیهوپ رو شنیدم فکر کنم توده بودن خونه اصلا دوست نداشتم منو تو همین وضع ببینن پس از زیرش پا شودم دستش رو کشیدم بوردمش تو اتاق خودم.............................
۴.۸k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.