دروغ اجباری پارت 1
خب به نام خدا😐
اول دوست دارم همونجوری که فیکای بقیه رو همایت میکنید مال منم همایت کنید😐💔
از زبون رزی:
امروز خیلی خوشحالم ولی استرس هم دارم روز اول کاراموزیم توی کمپانی مبنزپتبدزعتل(😐) هست.
(من تاحالا کاراموز نبودم دیگه اگه لازم نباشه کلاساشو توضیح نمیدم که حوصله سربر نشه😐) رفتم خوابگاهمو ببینم یدونه اتاق خیلی بزرگ بود که توش 10 تا تخت بود.
لابد قراره اینجا دختر بارون بشه😂
یکی از رییس ها اومد و چند نفر پشت سرش بودن.
رییس:اتاق شما ده نفر اینجاست.
به اون چند نفر نگاه کردم دیدم پسر هم توشون هست!!!
7 تا پسر و 2 تا دختر!
به رییس گفتم:ببخشید ولی بنظرتون بهتر نیست دخترا و پسرا جدا باشن؟؟
رییس:همینیه که هست اعتراض نکنید!
ناچار رفتیم تختامونو انتخاب کردیم و وسایلمونو گذاشتیم.
من یکی از تختای گوشه رو انتخاب کردم.
روز اول کلاس نداشتیم بخاطر همین یه کتاب دراوردم نشستم خوندم.
یهو یکی از دخترا با یه حالت عصبانی و نگران محکم پاشو کوبید و رفت بیرون.
یه حس آشنایی داره انگار قبلا ینفرو اینجوری دیدم.
قایمکی رفتم دنبالش داشت با یه پسری بحث میکرد بعد پسره بهش سیلی زد!
عصبانی شدم دویدم سمت پسره و با چندتا لگد و مشت فراریش دادم.
رفتم سمت دختره
رزی:حالت خوبه؟چیزیت که نشد؟
دختره:خوبم.ممنون به خاطر اون.
خب چطور بود؟؟
واسه پارت بعد باید
لایک +30
کامنت +15
باشه
اول دوست دارم همونجوری که فیکای بقیه رو همایت میکنید مال منم همایت کنید😐💔
از زبون رزی:
امروز خیلی خوشحالم ولی استرس هم دارم روز اول کاراموزیم توی کمپانی مبنزپتبدزعتل(😐) هست.
(من تاحالا کاراموز نبودم دیگه اگه لازم نباشه کلاساشو توضیح نمیدم که حوصله سربر نشه😐) رفتم خوابگاهمو ببینم یدونه اتاق خیلی بزرگ بود که توش 10 تا تخت بود.
لابد قراره اینجا دختر بارون بشه😂
یکی از رییس ها اومد و چند نفر پشت سرش بودن.
رییس:اتاق شما ده نفر اینجاست.
به اون چند نفر نگاه کردم دیدم پسر هم توشون هست!!!
7 تا پسر و 2 تا دختر!
به رییس گفتم:ببخشید ولی بنظرتون بهتر نیست دخترا و پسرا جدا باشن؟؟
رییس:همینیه که هست اعتراض نکنید!
ناچار رفتیم تختامونو انتخاب کردیم و وسایلمونو گذاشتیم.
من یکی از تختای گوشه رو انتخاب کردم.
روز اول کلاس نداشتیم بخاطر همین یه کتاب دراوردم نشستم خوندم.
یهو یکی از دخترا با یه حالت عصبانی و نگران محکم پاشو کوبید و رفت بیرون.
یه حس آشنایی داره انگار قبلا ینفرو اینجوری دیدم.
قایمکی رفتم دنبالش داشت با یه پسری بحث میکرد بعد پسره بهش سیلی زد!
عصبانی شدم دویدم سمت پسره و با چندتا لگد و مشت فراریش دادم.
رفتم سمت دختره
رزی:حالت خوبه؟چیزیت که نشد؟
دختره:خوبم.ممنون به خاطر اون.
خب چطور بود؟؟
واسه پارت بعد باید
لایک +30
کامنت +15
باشه
۱۴.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.