مرسی که رفتی پارت ۱۴
علی:مح...محمد برگشته😭
وقتی شنیدم از حال رفتم خب شنیده بودم مرده زنده بشه ولی ندیده بودم خب شاید بگین وا چرا چرت میگه ولی من بعد از این ماجرا من شدید به معجزه الهی اعتقاد پیدا کردم خب حالا بیخیال این بشیم وقتی چشامو باز کردم تو بیمارستان کنارم بود از ترس زبونم بند اومده بود خب میترسیدم
محمد:سلام دورت بگردم
+سل...سلام
محمد:ترسیدی
+ن...نه
بلند شد سرمو بوسید و بعد اینکه مرخص شدم رفتیم خونه خودمون لباس عروسم خونی بود اینقدر گریه کرده بودم و داد زده بودم که خون بالا اورده بودم همع جا خونی و بهم ریخته
محمد:مریممممم اینجا چخبرههه
مریم:هیچ خبری
محمد:یعنی باید از اول....🥺
نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم اره
فرداش رفتم خونه ی دوستم نشسته بودیم من یهو تشنم شد رفت واسم اب بیاره داداش دوستم اومد تو اتاق و در رو بست سرم تو گوشی بود اهمیت ندادم بهش داشت بهم نزدیک میشد
+چیکار میکنی
دوس ندارم اسمشو بگم پس اینجا هم نمیگم
....: کاری که دلم میخواد
خودشو انداخت روم از ترس حلش دادم داشتم هرچی داد زدم کسی کمکم نیومد یه گلدون تو اتاق دوستم بود برداشتم
....
ادامش پارت بعد
وقتی شنیدم از حال رفتم خب شنیده بودم مرده زنده بشه ولی ندیده بودم خب شاید بگین وا چرا چرت میگه ولی من بعد از این ماجرا من شدید به معجزه الهی اعتقاد پیدا کردم خب حالا بیخیال این بشیم وقتی چشامو باز کردم تو بیمارستان کنارم بود از ترس زبونم بند اومده بود خب میترسیدم
محمد:سلام دورت بگردم
+سل...سلام
محمد:ترسیدی
+ن...نه
بلند شد سرمو بوسید و بعد اینکه مرخص شدم رفتیم خونه خودمون لباس عروسم خونی بود اینقدر گریه کرده بودم و داد زده بودم که خون بالا اورده بودم همع جا خونی و بهم ریخته
محمد:مریممممم اینجا چخبرههه
مریم:هیچ خبری
محمد:یعنی باید از اول....🥺
نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم اره
فرداش رفتم خونه ی دوستم نشسته بودیم من یهو تشنم شد رفت واسم اب بیاره داداش دوستم اومد تو اتاق و در رو بست سرم تو گوشی بود اهمیت ندادم بهش داشت بهم نزدیک میشد
+چیکار میکنی
دوس ندارم اسمشو بگم پس اینجا هم نمیگم
....: کاری که دلم میخواد
خودشو انداخت روم از ترس حلش دادم داشتم هرچی داد زدم کسی کمکم نیومد یه گلدون تو اتاق دوستم بود برداشتم
....
ادامش پارت بعد
۶.۷k
۰۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.