شکاف p2
منتظر نگاهش کردم
_من ممکنه دیگه نیام دانشگاه
پرسیدم:
_چرا
_دیگه حوصله درس و استادا رو ندارم بدون نیاز به فوق لیسانس هم میتونم به کارم ادامه بدم
سری تکون دادم:
_ هر جور خودت راحتی ولی حیف بود یکی دو ترم دیگه درست تموم میشد
اومد جلو و بوسه ای به گونه زد:
_دیگه هیچی بجز تو مهم نیست....تا وقتی یه خانم خوشگل قراره خانم خونم بشه دیگه درس و دانشگاه خود به خود میرن کنار
بعد از رفتنش داخل خونه شدم....پاورچین رفتم سمت اتاقم که مامان اینا بیدار نشن
لباسامو عوض کردم و رفتم تو تخت.....زندگیم داشت خوب پیش میرفت و از این بابت خوشحال بود....فقط سه ماه دیگه به عروسیمون مونده بود
با خیال اینکه فردا دانشگاه ندارم و میتونم راحت بخوابم چشمامو بستم.
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ....ساعت ۱۱ بود
گوشیم بدون اینکه نگاه کنم کی بود برداشتم
_ادلیک؟...توروخدا به دادم برس
با شنیدن صدای گریونش خواب از سرم پرید:
_چی شده زن داداش؟...چرا گریه می کنی؟؟
_دیوید....چند دیقه پیش پلیسا دیوید رو بردن
چشمام گرد شد و سریع پریدم از تخت بیرون
_ینی چی که بردن؟ .....به چه جرمی؟؟؟ ...کدوم کلانتری؟
_نمیدونم ...فقط گفتن باید بریم کلانتری....نمیدونم چیکار کنم مونده بودم به کی زنگ بزنم....همین کلانتری نزدیک خونس...میای اینجا؟
رفتم سمت دستشویی
قبل از قطع کردن گفتم:
_تا ۲۰ دیقه دیگه اونجام
ماشین رو جلو کلانتری پارک کردم و پیاده شدم
رو به سرباز پشت میز گفتم:
_آقا یه ساعت پیش برادر منو آوردن اینجا....اسمش دیوید کلرکه
به جایی اشاره کرد و گفت:
_ایشون سروان پرونده دیوید کلرک هستن میتونید ازشون بپرسید
سمت سروان جوان رفتیم قد بلند بود و ریش مشکی ای هم روی صورتش بود
همون حرفایی که به سرباز گفتم رو بازگو کردم
_ امروز صبح به ما گزارش دادن تو ماشین ایشون چند کیلو ماریجوانا جاسازی شده...امروز طبق بررسی هایی که انجام شد ۳ کیلو و ۴۰۰ گرم ماریجوانا زیر صندلی عقب ماشین ایشون پیدا شده
خشکم زد
ماریجوانا؟...تو ماشین دیوید؟؟
_امکان نداره ...اون اصلا تا حالا از یه متری مواد مخدر هم رد نشده چه برسه به ۳ کیلو
زن داداش گفت:
_حتما واسش پاپوش درست کردن....از کجا معلوم مال اون باشه
سروان گفت:
_فعلا که مدارک ما اینو نشون میده حتی اثر انگشت ایشون هم روی بسته ها هست
_یا خدا.....حالا باید چیکار کنیم....چه بلایی سرش میاد؟
_فعلا بازداشتگاهه ....یه سری بازجویی ها ازش میشه بعد هم پرونده میره دادگاه تا حکمش بیاد
_من ممکنه دیگه نیام دانشگاه
پرسیدم:
_چرا
_دیگه حوصله درس و استادا رو ندارم بدون نیاز به فوق لیسانس هم میتونم به کارم ادامه بدم
سری تکون دادم:
_ هر جور خودت راحتی ولی حیف بود یکی دو ترم دیگه درست تموم میشد
اومد جلو و بوسه ای به گونه زد:
_دیگه هیچی بجز تو مهم نیست....تا وقتی یه خانم خوشگل قراره خانم خونم بشه دیگه درس و دانشگاه خود به خود میرن کنار
بعد از رفتنش داخل خونه شدم....پاورچین رفتم سمت اتاقم که مامان اینا بیدار نشن
لباسامو عوض کردم و رفتم تو تخت.....زندگیم داشت خوب پیش میرفت و از این بابت خوشحال بود....فقط سه ماه دیگه به عروسیمون مونده بود
با خیال اینکه فردا دانشگاه ندارم و میتونم راحت بخوابم چشمامو بستم.
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ....ساعت ۱۱ بود
گوشیم بدون اینکه نگاه کنم کی بود برداشتم
_ادلیک؟...توروخدا به دادم برس
با شنیدن صدای گریونش خواب از سرم پرید:
_چی شده زن داداش؟...چرا گریه می کنی؟؟
_دیوید....چند دیقه پیش پلیسا دیوید رو بردن
چشمام گرد شد و سریع پریدم از تخت بیرون
_ینی چی که بردن؟ .....به چه جرمی؟؟؟ ...کدوم کلانتری؟
_نمیدونم ...فقط گفتن باید بریم کلانتری....نمیدونم چیکار کنم مونده بودم به کی زنگ بزنم....همین کلانتری نزدیک خونس...میای اینجا؟
رفتم سمت دستشویی
قبل از قطع کردن گفتم:
_تا ۲۰ دیقه دیگه اونجام
ماشین رو جلو کلانتری پارک کردم و پیاده شدم
رو به سرباز پشت میز گفتم:
_آقا یه ساعت پیش برادر منو آوردن اینجا....اسمش دیوید کلرکه
به جایی اشاره کرد و گفت:
_ایشون سروان پرونده دیوید کلرک هستن میتونید ازشون بپرسید
سمت سروان جوان رفتیم قد بلند بود و ریش مشکی ای هم روی صورتش بود
همون حرفایی که به سرباز گفتم رو بازگو کردم
_ امروز صبح به ما گزارش دادن تو ماشین ایشون چند کیلو ماریجوانا جاسازی شده...امروز طبق بررسی هایی که انجام شد ۳ کیلو و ۴۰۰ گرم ماریجوانا زیر صندلی عقب ماشین ایشون پیدا شده
خشکم زد
ماریجوانا؟...تو ماشین دیوید؟؟
_امکان نداره ...اون اصلا تا حالا از یه متری مواد مخدر هم رد نشده چه برسه به ۳ کیلو
زن داداش گفت:
_حتما واسش پاپوش درست کردن....از کجا معلوم مال اون باشه
سروان گفت:
_فعلا که مدارک ما اینو نشون میده حتی اثر انگشت ایشون هم روی بسته ها هست
_یا خدا.....حالا باید چیکار کنیم....چه بلایی سرش میاد؟
_فعلا بازداشتگاهه ....یه سری بازجویی ها ازش میشه بعد هم پرونده میره دادگاه تا حکمش بیاد
۴.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.