P4
نیم ساعت بعد
ات ویو
آخخخخخخ ژونننننن بردممممم یوهووووو
پرید بغل یونگی که رو مبل خواب بود..یونگی:چیشده؟کی مرده؟ات:بردمممم!!
کوک:از قصد گذاشتم ببری چون بازیت بد بود..
ات:آره جون خودت...
کوک:گگگگگ آره جون خودت(اداشو دراورد)
ات:بزنم بشت خاک بره چشت؟هاع؟
کوک:اگه ضرب دستت مثل یونگی هیونگ بده،گل خوردم
ات:اوکی چون ازت بزرگترم میبخشمت..
کوک:جاننن؟تو فقط دو هفته ازم بزرگتری هااا !
ات:به عقله عزیزم...
کوک:گگگگگ
ات :راستی،بقیه کجان؟
جین:تهیونگ رفت وسایل باربیکیو بیاره واسه شب..نامجون و جیمین هم هنوز پینگ پنگ بازی میکنن. جیهوپم داره نقاشی میکشه...
ات:نقاشی؟اوکی من میرم هوا بخورم..
جین:بای..
ات:رفتم جایی که جیهوپ بود..من از بچگی عاشق نقاشی کشیدن بودم..اگه اون جیای احمق اون کارارو نمیکرد الان به آرزوم میرسیدم..
جیهوپ و پیدا کردم..
ات:میخوای کمکت کنم؟نقاشیم خوبه..
جیهوپ:باشه.بیا
ات:نشستم و قلم مو و از جیهوپ گرفتم.توی رنگ روغن زدم و آروم روی بوم کشیدم.نقاشی برام اینجوری بود...قلم مو و روی بوم به رقص در میآوردم و نقش هایی میساختم که تو واقعیت امکان پذیر نیستن...آخه کجای دنیا،غروب به رنگ های توی نقاشی هاست؟فقط با افکت و فتوشاپ همچین چیزهایی،امکان پذیره..قلم مو و میکشیدم و به گذشته فکر میکردم...با صدای جیهوپ به خودم اومدم..جیهوپ:ات.فوق العاده نقاشی میکنی.تهیونگ اومده...بیا بریم..
ات:باشه.
با جیهوپ رفتیم پیش بقیه...
اسلاید دو نقاشی ات
ات ویو
آخخخخخخ ژونننننن بردممممم یوهووووو
پرید بغل یونگی که رو مبل خواب بود..یونگی:چیشده؟کی مرده؟ات:بردمممم!!
کوک:از قصد گذاشتم ببری چون بازیت بد بود..
ات:آره جون خودت...
کوک:گگگگگ آره جون خودت(اداشو دراورد)
ات:بزنم بشت خاک بره چشت؟هاع؟
کوک:اگه ضرب دستت مثل یونگی هیونگ بده،گل خوردم
ات:اوکی چون ازت بزرگترم میبخشمت..
کوک:جاننن؟تو فقط دو هفته ازم بزرگتری هااا !
ات:به عقله عزیزم...
کوک:گگگگگ
ات :راستی،بقیه کجان؟
جین:تهیونگ رفت وسایل باربیکیو بیاره واسه شب..نامجون و جیمین هم هنوز پینگ پنگ بازی میکنن. جیهوپم داره نقاشی میکشه...
ات:نقاشی؟اوکی من میرم هوا بخورم..
جین:بای..
ات:رفتم جایی که جیهوپ بود..من از بچگی عاشق نقاشی کشیدن بودم..اگه اون جیای احمق اون کارارو نمیکرد الان به آرزوم میرسیدم..
جیهوپ و پیدا کردم..
ات:میخوای کمکت کنم؟نقاشیم خوبه..
جیهوپ:باشه.بیا
ات:نشستم و قلم مو و از جیهوپ گرفتم.توی رنگ روغن زدم و آروم روی بوم کشیدم.نقاشی برام اینجوری بود...قلم مو و روی بوم به رقص در میآوردم و نقش هایی میساختم که تو واقعیت امکان پذیر نیستن...آخه کجای دنیا،غروب به رنگ های توی نقاشی هاست؟فقط با افکت و فتوشاپ همچین چیزهایی،امکان پذیره..قلم مو و میکشیدم و به گذشته فکر میکردم...با صدای جیهوپ به خودم اومدم..جیهوپ:ات.فوق العاده نقاشی میکنی.تهیونگ اومده...بیا بریم..
ات:باشه.
با جیهوپ رفتیم پیش بقیه...
اسلاید دو نقاشی ات
۳.۳k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.