پارت هفده
پارت هفده
*بیدار شدن *
وقتی بیدار شدم دیدم توی یه کارخونه قدیمی روی یه صندلی بسته شدم عا من کجام
یکی گفت
به به خانوم قدرت مند افتاده تو هچل
گفتم تو دیگه کدوم خری هستی
گفت نشناختی منو فک میکردم از صدام منو بشناسی
گفتم صدات خیلی شبیه یکی هست ولی چرا خودتو نشون نمیدی آقای باهوش
گفت فعلا خیلی زود منو ببینی خانوم قدرت مند
گفتم آزادم کن وگرنه بد میبینی
گفت عه مثلا میخوای چیکار کنی
گفتم به وقتش می فهمی
گفت مثلا وقتش کی
گفتم هر وقت که فهمیدم کی
من بلد بودم دستامو باز کنم پس بی سروصدا باز کردم
گفتم هی تو کجایی آقای باهوش
گفت فهمیدم دستاتو باز کردی ولی باهات کاری ندارم چون در به هزاران روش قفل شده و کیلیدشم دست خودمه ولی تو پرسیدی که کجام خب خانوم زرنگ اگه بلدی بیا پیدام کن
*بیدار شدن *
وقتی بیدار شدم دیدم توی یه کارخونه قدیمی روی یه صندلی بسته شدم عا من کجام
یکی گفت
به به خانوم قدرت مند افتاده تو هچل
گفتم تو دیگه کدوم خری هستی
گفت نشناختی منو فک میکردم از صدام منو بشناسی
گفتم صدات خیلی شبیه یکی هست ولی چرا خودتو نشون نمیدی آقای باهوش
گفت فعلا خیلی زود منو ببینی خانوم قدرت مند
گفتم آزادم کن وگرنه بد میبینی
گفت عه مثلا میخوای چیکار کنی
گفتم به وقتش می فهمی
گفت مثلا وقتش کی
گفتم هر وقت که فهمیدم کی
من بلد بودم دستامو باز کنم پس بی سروصدا باز کردم
گفتم هی تو کجایی آقای باهوش
گفت فهمیدم دستاتو باز کردی ولی باهات کاری ندارم چون در به هزاران روش قفل شده و کیلیدشم دست خودمه ولی تو پرسیدی که کجام خب خانوم زرنگ اگه بلدی بیا پیدام کن
۳.۲k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.