p33ایدل شکسته
اب قند کنارتون باششه این پارت استرسیه
(ا/ت)
از گوشه ی چشمم حرکتی رو حس کردم ب تاریکی نگاه کردم و ته و کوک و جیمین و جین و هوپی رو دیدم ...جین اروم دستش رو روی لبش گذاشت ک یعنی سر و صدا نکنم و هر کدوم اروم ب سمت سربازی ک نزدیکشون بود رفتن خوشبختانه جی وای پی پشتش ب ما بود و نمیدیدشون ....هر کدوم با ی ضربه کاری سربازا رو بیهوش کردن و تفنگاشونو گرفتن
دیدم ک جی وای پی ب دوتا ادمی ک پشت سر نام و شوگا بودن اشاره کرد و شروع ب صحبت کردن
^من هیچوقت عقب نمیکشم ...فکر کردی از پلیسا میترسم ؟
دادزدم; یونگی پشت سرت
نامجون درست ب موقع برگشت و جلوی تفنگی ک میخواست ب سرش کوبیده شه رو گرفت ولی عکس العمل یونگی دیر تر بود با ی دستش دست مرده رو گرفت ولی وقتی خواست از دست دیگش استفاده کنه مرده از فرصت استفاده کرد و با چاقو روون شوگا رو برید
+نعععع
من داد زدم و میره کلی و جینها جیغ کشیدن (این دوتا از اول داشتن جیغ میکشیدن )
یونگی روی پاش افتاد و با دستش جای زخمشو فشار داد نامجون هنوز با مرده درگیر بود ک مرده ضربه ای کاری ب گردن نامجون زد و نامجون افتاد(فق بیهوش شد )
دوتا مرده اومدن و شوگا رو گرفتن و روی زانوهاش نشوندن و موهاشو کشیدن و سرشو اوردن بالا ...رنگش پریده بود
جی وای پی جلو رفت و تفنگشو بالا گرفت و سر شوگا رو نشونه رفت سرعتمو بیشتر کردم و سعی کردم زودتر طناب دستمو پاره کنم ک چشمم ب جسم کوچیک مشکی ای ک کنارم بود افتاد....فکری ب سرم زد ولی وقتی برای عملی کردنش نداشتم چون جی وای پی تفنگشو تنظیم کرد
تموم لحظاتی ک جلوی چشمم ماشین هانا رو پرت کرد جلوی چشمم اومد ....نه یونگی نه ...من طاقتشو ندارم ....دوباره نه ...
^من هیچوقت سقوط نمیکنم و اگ لازم باشه پلیس منو بگیره تو رو هم با خودم میکشم همون لحظه طنابمو پاره کردم و جسم کنارم رو زیر لباسم چپوندم و جلوی مسیر تیر پریدم ....صدای شلیک اومد و دردی توی تنم پیچید ...گلوله دقیقا بالای قلبم خورده بود ....ب شونم...پاهام دووم نیورد و افتادم و صدای داد یونگی رو شنیدم
_ا/ت ....نعععععععععع
(ا/ت)
از گوشه ی چشمم حرکتی رو حس کردم ب تاریکی نگاه کردم و ته و کوک و جیمین و جین و هوپی رو دیدم ...جین اروم دستش رو روی لبش گذاشت ک یعنی سر و صدا نکنم و هر کدوم اروم ب سمت سربازی ک نزدیکشون بود رفتن خوشبختانه جی وای پی پشتش ب ما بود و نمیدیدشون ....هر کدوم با ی ضربه کاری سربازا رو بیهوش کردن و تفنگاشونو گرفتن
دیدم ک جی وای پی ب دوتا ادمی ک پشت سر نام و شوگا بودن اشاره کرد و شروع ب صحبت کردن
^من هیچوقت عقب نمیکشم ...فکر کردی از پلیسا میترسم ؟
دادزدم; یونگی پشت سرت
نامجون درست ب موقع برگشت و جلوی تفنگی ک میخواست ب سرش کوبیده شه رو گرفت ولی عکس العمل یونگی دیر تر بود با ی دستش دست مرده رو گرفت ولی وقتی خواست از دست دیگش استفاده کنه مرده از فرصت استفاده کرد و با چاقو روون شوگا رو برید
+نعععع
من داد زدم و میره کلی و جینها جیغ کشیدن (این دوتا از اول داشتن جیغ میکشیدن )
یونگی روی پاش افتاد و با دستش جای زخمشو فشار داد نامجون هنوز با مرده درگیر بود ک مرده ضربه ای کاری ب گردن نامجون زد و نامجون افتاد(فق بیهوش شد )
دوتا مرده اومدن و شوگا رو گرفتن و روی زانوهاش نشوندن و موهاشو کشیدن و سرشو اوردن بالا ...رنگش پریده بود
جی وای پی جلو رفت و تفنگشو بالا گرفت و سر شوگا رو نشونه رفت سرعتمو بیشتر کردم و سعی کردم زودتر طناب دستمو پاره کنم ک چشمم ب جسم کوچیک مشکی ای ک کنارم بود افتاد....فکری ب سرم زد ولی وقتی برای عملی کردنش نداشتم چون جی وای پی تفنگشو تنظیم کرد
تموم لحظاتی ک جلوی چشمم ماشین هانا رو پرت کرد جلوی چشمم اومد ....نه یونگی نه ...من طاقتشو ندارم ....دوباره نه ...
^من هیچوقت سقوط نمیکنم و اگ لازم باشه پلیس منو بگیره تو رو هم با خودم میکشم همون لحظه طنابمو پاره کردم و جسم کنارم رو زیر لباسم چپوندم و جلوی مسیر تیر پریدم ....صدای شلیک اومد و دردی توی تنم پیچید ...گلوله دقیقا بالای قلبم خورده بود ....ب شونم...پاهام دووم نیورد و افتادم و صدای داد یونگی رو شنیدم
_ا/ت ....نعععععععععع
۱۳.۳k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.