part ②⑦
جیوو : عافرین حالا بیا شمعاتو فوت کن
شمعامو فوت کردم ولی دلم میخواست کوک هم اینجا باشه
جیوو : چرا ناراحتی
ا.ت : اگه کوک اینجا بود...
جیوو : درست میشه الان پاشو میخوایم یه بازی بکنیم
بلند شدم جیوو چشمامو بست
جیوو : باید تک تکمونو پیدا کنی و بگی کدوممونو گرفتی
ا.ت : خیره سرم 22 سالمه
جیوو : یلا
ا.ت : اوکی اوکی
شروع کردم داشتم دنبالشون میگشتم
از زبان کوک
رسیدم همون ادرسی ک جیوو گفته بود دیدم داشتن همون بازی رو میکردم پس خوب موقع اومدم...رفتم روبه روی ا.ت و منو از لباسم گرف و چسبوندمش ب خودم
ا.ت : هی...تهیونگ این تویی یا نامجون؟
کوک : حدس بزن تهیونگم یا نامجون
چشاشو باز کردم و شکه شده نگام میکرد ک یدفه بغلم کرد و شروع کرد گریه کردن
ا.ت : جونگ کوکاااا
کوک : معذرت میخوام چند سال ولت کردم
ا.ت : کجا بودی این همه مدت...نمیدونی چقد گریه میکردم...فک میکردم ازم ناراحت شدی و رفتی
کوک : واس چی باید ولت کنم...تو از دوس دختر هم بهم نزدیک تری..همه مدت فقد بهت فکر میکردم قول میدم دیگه همیشه پیشت بمونم
بوسیدمش
کوک : تولدت مبارک
جیوو : بله کفترای عاشق الان خودتونو جمع کنین من بدبخت ک سینگلم
شمعامو فوت کردم ولی دلم میخواست کوک هم اینجا باشه
جیوو : چرا ناراحتی
ا.ت : اگه کوک اینجا بود...
جیوو : درست میشه الان پاشو میخوایم یه بازی بکنیم
بلند شدم جیوو چشمامو بست
جیوو : باید تک تکمونو پیدا کنی و بگی کدوممونو گرفتی
ا.ت : خیره سرم 22 سالمه
جیوو : یلا
ا.ت : اوکی اوکی
شروع کردم داشتم دنبالشون میگشتم
از زبان کوک
رسیدم همون ادرسی ک جیوو گفته بود دیدم داشتن همون بازی رو میکردم پس خوب موقع اومدم...رفتم روبه روی ا.ت و منو از لباسم گرف و چسبوندمش ب خودم
ا.ت : هی...تهیونگ این تویی یا نامجون؟
کوک : حدس بزن تهیونگم یا نامجون
چشاشو باز کردم و شکه شده نگام میکرد ک یدفه بغلم کرد و شروع کرد گریه کردن
ا.ت : جونگ کوکاااا
کوک : معذرت میخوام چند سال ولت کردم
ا.ت : کجا بودی این همه مدت...نمیدونی چقد گریه میکردم...فک میکردم ازم ناراحت شدی و رفتی
کوک : واس چی باید ولت کنم...تو از دوس دختر هم بهم نزدیک تری..همه مدت فقد بهت فکر میکردم قول میدم دیگه همیشه پیشت بمونم
بوسیدمش
کوک : تولدت مبارک
جیوو : بله کفترای عاشق الان خودتونو جمع کنین من بدبخت ک سینگلم
۲۸۳.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.