my bloody love پارت 3
با کوک رفتیم تو حیاط دختره اونجا بود واقعا این چ لباساییه ک پوشیده انگار خونه باباشه
رفتیم سمتش
جیمین. هوا خوبه
کوک. چرا تنها وایسادی
میا
وایساده بودم تو خیاط ک سرو کله اون دوتا پیدا شد
میا. وا چتونه شما
کوک. یک همچین لباسی تو خانواده ما ممنوعه
جیمین. دو تنهایی جایی رفتن دخترا تو عمارت ممنوعه
میا. خب ببخشید خواستم مثل خانوادتون لباس بپوشم
بعدم مگه شما شوهرمید ک گیر میدید
کوک وجیمین. دوست داری باشیم
از حرفشون کپ کردم
میا. برید اونور میخوام برم
کوک. نچ کوچولو کار داریم باهات
انقدر اومدن جلو ک خوردم ب دیوار دوتاشون محاصرم کردن
میا. چی میخواید
کوک. ب مادرت بگی تو این ازدواجو نمیخوای
جیمین. در این صورت جفتتون زنده میمونید
میا. وایسا شما موافق نیستید بعد اونوقت چرا باید همچین کاری کنم
جفتشون دستشونو گذاشتم رو کمر لمس کردن قلبم اومد تو دهنم
کوک. اونوقت بد میشه بیب
از زیر دستشون اومدم بیرون رفتم داخل عمارت بیشورا
حالا از لج شما هم شده قبولشون میکنم
رفتم سمت مادرم و چانگ
میا. اوهوم ببخشید مزاحم صحبتتون میشم اما میشه صحبت کنیم
چانگ. بله چیزی شده
میا. نه فقط میخواستم بگم
ب کوک و جیمین نگا کردم داشتن میخندیدن با دوستاش هه فکر کرده کوتاه میام حالا ک اذیتم مسکنی منم باهاتون کار دارم
میا. من قبول میکنم شما همو دوست دارید نیمشه کسی مزاحمتون بشه هوم
چانگ و لینا بغلم کردن
لینا. از حرفت خیلی خوشحالم مرسی دخترم
چانگ. قول میدم خوشبختتون کنم
میا. من مزاحمتون نمیشم راحت باشید خندیدن رفتم پیش جیمینو کوک وسطشون نشستم
میا.. اومممم برادرای گلمم خوش میگذره ی نیش خند زدم
میا. اره حالا ک شما ب من ی پیشنهاد دادید منم بهتون یچیز میگم
در گوششون گفتم
میا. با من بازی نکنید ارباب زاده ها لبخند زدم
میا. خبب خوش باشید باییی
قیافه کوک و جیمین تعجب زده بود برگشتن نگام کردن بای بای کردم رفتم پیش میسو
هاها فکر کردن کوتاه میام نشسته بودم ک چانگ با لینا رفتن تا صحبت کنن
چانگ. بخاطر موضوع شخصیمون فعلا درمورد عروسی چیزی نگفتیم
با لینا همسر ایندم و بانو ایندتون و با رضایت همه بالاخره تصمیم گرفتیم فقط ی جشن ساده باشه لینا خواستش ی مهمونی سادس پس هرجور ک ایشون دوست دارن
همه دست زدن
کوک و جیمین با حرص منو نگاه کردن راستش یکم ترسیدم اما اهمیتی ندادم میسو بقل کردم
میا. راستی شیطون اون پسر خوشگله کی بود کنارت
میسو. اون نامزدمه اسمش کای
میا. واوو خوشبخت بشی هانی
میسو. میسی 🥺
میسو با کای رفت برقصه
نشستم ک کوک اومد سمتم بهم پیشنهاد رقص دادم مطمئنن نقشه ای داره
کوک. نگران نباش کاریت ندارم
دستشو گرفتم رفتیم رقصیدیم
کوک. فقط ی هشدار بد کاری دست خودت دادی
جیمین اومد جاشو با کوک عوض کرد
دستمو گرفت گذاشت رو سینش
جیمین. شاید کوک بهت رحم کنه ولی من نه
دستمو کشید برد تو راهرو دستمو ازش کشیدم
میا. چته من فقط خوشبختی مامانمو میخوام نه چیز دیگه ایی
یهو انگار کسی از پشت ب باسنم دست رد برگشتم کوک بود
کوک. میدونی خیلی از دخترایی مثل خودت زیر خوابمون شدم
جیمین. تو چ ساده ای میا حتی خبر نداری پدرم کیه
رفتم جلو صورتشون گفتم
میا. هرکی هست ک هست بس کنید من بردتون نیستم باهام هر کاری میخواید میکنید
جیمین. اه میا میا میا تو تفاوتی با هرز.ه های دیگه نداری مخصوصا با این لباسات
کوک. ب راحتی بقیه میتونن تورو مال خودشون کنن از سادگیت
از حرفاشون بغضم گرفت نمیدونم چ جرعتی ب خودم داپم ک نفری ی دونه ب هرکدومشون سیلی زدم با بغض گفتم
میا. براتون متاسفمم حالا ک اینطوریه عمرا ب تمام حرفاتون گوش بدم شما برید لذتاتونو بکنید
دستمو گذاشتم رو دهنم تا صدای گریم نیاد
رفتم تو حیاط نفس عمیق کشیدم
میا. هوفف گریه نکن گریه نکن نه این تازه اولشه تو باید قوی باشی هوفف اروم اروم
فکرده راحته با خودتون مثل خودتون رفتار میکنم 🥺
اینممم از این پارتت بقیشم واسه فرداا دوستوننن دارممم بوسس
لایک
و کامنت و نظر فراموش نشههه 🤍🔗🙃💜
رفتیم سمتش
جیمین. هوا خوبه
کوک. چرا تنها وایسادی
میا
وایساده بودم تو خیاط ک سرو کله اون دوتا پیدا شد
میا. وا چتونه شما
کوک. یک همچین لباسی تو خانواده ما ممنوعه
جیمین. دو تنهایی جایی رفتن دخترا تو عمارت ممنوعه
میا. خب ببخشید خواستم مثل خانوادتون لباس بپوشم
بعدم مگه شما شوهرمید ک گیر میدید
کوک وجیمین. دوست داری باشیم
از حرفشون کپ کردم
میا. برید اونور میخوام برم
کوک. نچ کوچولو کار داریم باهات
انقدر اومدن جلو ک خوردم ب دیوار دوتاشون محاصرم کردن
میا. چی میخواید
کوک. ب مادرت بگی تو این ازدواجو نمیخوای
جیمین. در این صورت جفتتون زنده میمونید
میا. وایسا شما موافق نیستید بعد اونوقت چرا باید همچین کاری کنم
جفتشون دستشونو گذاشتم رو کمر لمس کردن قلبم اومد تو دهنم
کوک. اونوقت بد میشه بیب
از زیر دستشون اومدم بیرون رفتم داخل عمارت بیشورا
حالا از لج شما هم شده قبولشون میکنم
رفتم سمت مادرم و چانگ
میا. اوهوم ببخشید مزاحم صحبتتون میشم اما میشه صحبت کنیم
چانگ. بله چیزی شده
میا. نه فقط میخواستم بگم
ب کوک و جیمین نگا کردم داشتن میخندیدن با دوستاش هه فکر کرده کوتاه میام حالا ک اذیتم مسکنی منم باهاتون کار دارم
میا. من قبول میکنم شما همو دوست دارید نیمشه کسی مزاحمتون بشه هوم
چانگ و لینا بغلم کردن
لینا. از حرفت خیلی خوشحالم مرسی دخترم
چانگ. قول میدم خوشبختتون کنم
میا. من مزاحمتون نمیشم راحت باشید خندیدن رفتم پیش جیمینو کوک وسطشون نشستم
میا.. اومممم برادرای گلمم خوش میگذره ی نیش خند زدم
میا. اره حالا ک شما ب من ی پیشنهاد دادید منم بهتون یچیز میگم
در گوششون گفتم
میا. با من بازی نکنید ارباب زاده ها لبخند زدم
میا. خبب خوش باشید باییی
قیافه کوک و جیمین تعجب زده بود برگشتن نگام کردن بای بای کردم رفتم پیش میسو
هاها فکر کردن کوتاه میام نشسته بودم ک چانگ با لینا رفتن تا صحبت کنن
چانگ. بخاطر موضوع شخصیمون فعلا درمورد عروسی چیزی نگفتیم
با لینا همسر ایندم و بانو ایندتون و با رضایت همه بالاخره تصمیم گرفتیم فقط ی جشن ساده باشه لینا خواستش ی مهمونی سادس پس هرجور ک ایشون دوست دارن
همه دست زدن
کوک و جیمین با حرص منو نگاه کردن راستش یکم ترسیدم اما اهمیتی ندادم میسو بقل کردم
میا. راستی شیطون اون پسر خوشگله کی بود کنارت
میسو. اون نامزدمه اسمش کای
میا. واوو خوشبخت بشی هانی
میسو. میسی 🥺
میسو با کای رفت برقصه
نشستم ک کوک اومد سمتم بهم پیشنهاد رقص دادم مطمئنن نقشه ای داره
کوک. نگران نباش کاریت ندارم
دستشو گرفتم رفتیم رقصیدیم
کوک. فقط ی هشدار بد کاری دست خودت دادی
جیمین اومد جاشو با کوک عوض کرد
دستمو گرفت گذاشت رو سینش
جیمین. شاید کوک بهت رحم کنه ولی من نه
دستمو کشید برد تو راهرو دستمو ازش کشیدم
میا. چته من فقط خوشبختی مامانمو میخوام نه چیز دیگه ایی
یهو انگار کسی از پشت ب باسنم دست رد برگشتم کوک بود
کوک. میدونی خیلی از دخترایی مثل خودت زیر خوابمون شدم
جیمین. تو چ ساده ای میا حتی خبر نداری پدرم کیه
رفتم جلو صورتشون گفتم
میا. هرکی هست ک هست بس کنید من بردتون نیستم باهام هر کاری میخواید میکنید
جیمین. اه میا میا میا تو تفاوتی با هرز.ه های دیگه نداری مخصوصا با این لباسات
کوک. ب راحتی بقیه میتونن تورو مال خودشون کنن از سادگیت
از حرفاشون بغضم گرفت نمیدونم چ جرعتی ب خودم داپم ک نفری ی دونه ب هرکدومشون سیلی زدم با بغض گفتم
میا. براتون متاسفمم حالا ک اینطوریه عمرا ب تمام حرفاتون گوش بدم شما برید لذتاتونو بکنید
دستمو گذاشتم رو دهنم تا صدای گریم نیاد
رفتم تو حیاط نفس عمیق کشیدم
میا. هوفف گریه نکن گریه نکن نه این تازه اولشه تو باید قوی باشی هوفف اروم اروم
فکرده راحته با خودتون مثل خودتون رفتار میکنم 🥺
اینممم از این پارتت بقیشم واسه فرداا دوستوننن دارممم بوسس
لایک
و کامنت و نظر فراموش نشههه 🤍🔗🙃💜
۳۳.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.