p12 از فصل ۲
ویو ات
صبح شد موتورمو از انباری اوردم بیرون که سریع تر برسم خونه محض احتیاط پلاکشو کندم (عکس موتورشو میزارم) کلاهمو گذاشتم و رفتم خونه پیش اعضا
ات: سلام به همگی
اعضا: سلام
کوک: خوبی صدمه دیدی بهم بگو زود (نفس نفس)
ات: اروم باش یه یه دعوای خواهر برادری بود
جین: واسه پنکیک نه داشتم بخورشون تا جیهوپ و جیمین نرفتن سراغش
ات رفت تو اتاقش
ات: یونگییییییییییییییییییییییی
یونگی: ها... چی... کی حامله شده
ات: چرا رو تخت من خوابیدی
یونگی: اتاق من بغل اتاق نامجون خیلی خر و پف میکنه اومدم اینجا
ات: حالا برو بیرون
یونگی: تو رو خدا به خاطر کوک
ات: چه ربطی به کوک داره
یونگی: چون من بزرگ کردم
نامجون: ساعت هشت شب مهمونی کاریه ارشد گروهمون قراره برای به این مهمونی و معرفی به در ضمن این مهمون مهمون ویژه داره اون ات هست
ات: من چرا
نامجون : چون هم جدید ترین عضوی و هم هم اولین زتی هستی که به طور رسمی اینجا تو سازمان کار میکنه هر کی با ماشین خودش بیاد
کوک: حتی من من میخوام با مهمون ویژه بیا
نامجون و ات: نه
کوک: چرا
نامجون: چون به طور رسمی رابطه رو اعلام نکدین و باید برای اون مهمونی جدا بگیرین
ات یکی از بچه های سازمان ماشین تو برات از سالنت ساعت هشت میاره جلوی در خونه و رانندت میشه
یونگی: باشه فهمیدیم حالا یکم استراحت کنیم خواهش میکنم
صبح شد موتورمو از انباری اوردم بیرون که سریع تر برسم خونه محض احتیاط پلاکشو کندم (عکس موتورشو میزارم) کلاهمو گذاشتم و رفتم خونه پیش اعضا
ات: سلام به همگی
اعضا: سلام
کوک: خوبی صدمه دیدی بهم بگو زود (نفس نفس)
ات: اروم باش یه یه دعوای خواهر برادری بود
جین: واسه پنکیک نه داشتم بخورشون تا جیهوپ و جیمین نرفتن سراغش
ات رفت تو اتاقش
ات: یونگییییییییییییییییییییییی
یونگی: ها... چی... کی حامله شده
ات: چرا رو تخت من خوابیدی
یونگی: اتاق من بغل اتاق نامجون خیلی خر و پف میکنه اومدم اینجا
ات: حالا برو بیرون
یونگی: تو رو خدا به خاطر کوک
ات: چه ربطی به کوک داره
یونگی: چون من بزرگ کردم
نامجون: ساعت هشت شب مهمونی کاریه ارشد گروهمون قراره برای به این مهمونی و معرفی به در ضمن این مهمون مهمون ویژه داره اون ات هست
ات: من چرا
نامجون : چون هم جدید ترین عضوی و هم هم اولین زتی هستی که به طور رسمی اینجا تو سازمان کار میکنه هر کی با ماشین خودش بیاد
کوک: حتی من من میخوام با مهمون ویژه بیا
نامجون و ات: نه
کوک: چرا
نامجون: چون به طور رسمی رابطه رو اعلام نکدین و باید برای اون مهمونی جدا بگیرین
ات یکی از بچه های سازمان ماشین تو برات از سالنت ساعت هشت میاره جلوی در خونه و رانندت میشه
یونگی: باشه فهمیدیم حالا یکم استراحت کنیم خواهش میکنم
۳.۹k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.