♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!!
nancy and jin🌑
parte 5:)
••••••••••••••٠••••••••••••٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠••٠•٠•٠•٠•٠•٠•
جین: این شمارم اگر چیزی خواصی بهم بگو
نانسی: ام مرسی... اوکیه
جین: خدافظ
جین از اتاق رفت و منم رفتم زیر پتو کلی جیغ زدم
نانسی: اون شمارشو داددد عرررررر*جیغ اروم*
بعد از زیر پتو اومدم بیرون... رفتم بیرون اتاق... میخواستم برم پیش هانا ولی پیداش نمیکردم... رفتم توی اتاقش درو زدم
هانا: بفرمایید
نانسی: هانااا
هانا: یاخدا چیشده؟
نانسی: جین اومد پیشمم
هانا: بیا بشینبرام تعریف کن
نانسی:*جریانو براش تعریف کرد
هانا: واقعااا؟ شمارتووو؟ عرررررر
نانسی: من غش کردممم
هانا: نکنه میخواد باهات قرار بزاره؟
نانسی:نهههههههه.... این چه حرفیه (خجالت)
هانا: نه دارم راست میگم
نانسی: نه اخه واسه چی باهام قرار بزاره؟
هانا: نمیدونم
نانسی: نه بابا
هانا: راستی... فردا ی مهمونی میخوام بزارم میای؟
نانسی: اره واسه چی نیام
هانا: یسس... پس اوکیه فردا بیای شب
نانسی: چشم
هانا: مرسیی
نانسی: حیحی... خوب پس من برم کلی کار دارم
هانا:اوکیه
من از اتاق هانا رفتم بیرون... رفتم توی سالن هتل و کار های که باید میکردمو کردم... رفتم ی جای صندلی داشت نشستم و به دیوار نگا میکردم... که یکی از دختر های هتل اومد پیشم
دختره: سلام ناپسی میگم میتونی ی کار برام کنی
نانسی: اوکیه بگو
دختره: میتونی بری اتاق شماره ۶ بری؟ اینارو ببری(تو دستاش ظرف غذا بود)
نانسی: اره میتونم
دختره: مرسی
اون دختره ظرف غذا هارو داد بهم و رفت:/...منم رفتم توی راه رو تا اتاق شماره ی ۶ رو پیدا کنم... پیداش کردم درو زدم
یکی: بفرمایید
درو باز کردم... و دیدم جینه که داره با دوستش حرف میزنه:/
جین: اوه... مرسی
نانسی: خواهش میکنم
جین: فقط اینکه ما ی نوشابه هم داشتیم*بچه برای هتل ها ی اتاق مخصوص دارن و خودشون میتونن استراحت کنن یا غذا سفارش بدن*
نانسی: ام... الان میارم خدمتتون
جین: مرسی
.........................................................................
برم تکالیفمو انجام بدم:(
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!!
nancy and jin🌑
parte 5:)
••••••••••••••٠••••••••••••٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠••٠•٠•٠•٠•٠•٠•
جین: این شمارم اگر چیزی خواصی بهم بگو
نانسی: ام مرسی... اوکیه
جین: خدافظ
جین از اتاق رفت و منم رفتم زیر پتو کلی جیغ زدم
نانسی: اون شمارشو داددد عرررررر*جیغ اروم*
بعد از زیر پتو اومدم بیرون... رفتم بیرون اتاق... میخواستم برم پیش هانا ولی پیداش نمیکردم... رفتم توی اتاقش درو زدم
هانا: بفرمایید
نانسی: هانااا
هانا: یاخدا چیشده؟
نانسی: جین اومد پیشمم
هانا: بیا بشینبرام تعریف کن
نانسی:*جریانو براش تعریف کرد
هانا: واقعااا؟ شمارتووو؟ عرررررر
نانسی: من غش کردممم
هانا: نکنه میخواد باهات قرار بزاره؟
نانسی:نهههههههه.... این چه حرفیه (خجالت)
هانا: نه دارم راست میگم
نانسی: نه اخه واسه چی باهام قرار بزاره؟
هانا: نمیدونم
نانسی: نه بابا
هانا: راستی... فردا ی مهمونی میخوام بزارم میای؟
نانسی: اره واسه چی نیام
هانا: یسس... پس اوکیه فردا بیای شب
نانسی: چشم
هانا: مرسیی
نانسی: حیحی... خوب پس من برم کلی کار دارم
هانا:اوکیه
من از اتاق هانا رفتم بیرون... رفتم توی سالن هتل و کار های که باید میکردمو کردم... رفتم ی جای صندلی داشت نشستم و به دیوار نگا میکردم... که یکی از دختر های هتل اومد پیشم
دختره: سلام ناپسی میگم میتونی ی کار برام کنی
نانسی: اوکیه بگو
دختره: میتونی بری اتاق شماره ۶ بری؟ اینارو ببری(تو دستاش ظرف غذا بود)
نانسی: اره میتونم
دختره: مرسی
اون دختره ظرف غذا هارو داد بهم و رفت:/...منم رفتم توی راه رو تا اتاق شماره ی ۶ رو پیدا کنم... پیداش کردم درو زدم
یکی: بفرمایید
درو باز کردم... و دیدم جینه که داره با دوستش حرف میزنه:/
جین: اوه... مرسی
نانسی: خواهش میکنم
جین: فقط اینکه ما ی نوشابه هم داشتیم*بچه برای هتل ها ی اتاق مخصوص دارن و خودشون میتونن استراحت کنن یا غذا سفارش بدن*
نانسی: ام... الان میارم خدمتتون
جین: مرسی
.........................................................................
برم تکالیفمو انجام بدم:(
۵.۵k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.