زنبور دار
Part:3
ات روی مبل خونی و مالی افتاده بود ، برام شک بزرگی بود همین جوری به جسم بی جونش که قرق در خون بود
نگاه میکردم که صدایی از پشتم اومد . اون ایمی بود دختر ات .چه قدر دیر .
ایمی :ت تو چطوری چیکار کردی .؟
بعد با گریه دوید سمت مادرش و جسم خونی شو بغل کرد ، بعد چند مین پلیسا رسیدن و منو با دست بند بردن بیرون
دم در خونه با دوتا پلیس منتظر ایمی بودیم که اومد .
ایمی :چند تا سوال ازت میپرسم بهم جواب میدی .
صداش میلرزید و چشماش خیس بود بعد چند مین نگاش کردن گفتم .
جیمین:بفرمایید بپرسید .
ایمی :تو کی هستی ؟اینجا چیکار میکردی ؟ چطوری وارد خونه شدی ؟
جیمین:نفس بگیر اولن من پارک جیمین هستم . دوم من مستاجر خانم جانگ بودم و ۳ ساله که اینجام و سوم در خونه باز بود .
ایمی :چرا چطوری چطور فهمیدی
جیمین :من توی طویله بودم که صدای آژیر و دود شنیدم و به سمت خونه خانم جانگ دویدم که دیدم در بازه و
ایشون دیگه مردن .
ایمی :چطوری اون صدا حارو تشخیص دادی توی ارتش کار میکردی ؟یا پلیس چون اون صداها و
جیمین:میدونم من فقط شنیدم همین
افسر :ببریدش .
لایک ۵
کامنت ۵
فالو کنید لطفا 🥺🦭
آهان بچه ها تازه این شروعش هستا از پارت چهار به بعد ماجرا تازه شروع میشه
ات روی مبل خونی و مالی افتاده بود ، برام شک بزرگی بود همین جوری به جسم بی جونش که قرق در خون بود
نگاه میکردم که صدایی از پشتم اومد . اون ایمی بود دختر ات .چه قدر دیر .
ایمی :ت تو چطوری چیکار کردی .؟
بعد با گریه دوید سمت مادرش و جسم خونی شو بغل کرد ، بعد چند مین پلیسا رسیدن و منو با دست بند بردن بیرون
دم در خونه با دوتا پلیس منتظر ایمی بودیم که اومد .
ایمی :چند تا سوال ازت میپرسم بهم جواب میدی .
صداش میلرزید و چشماش خیس بود بعد چند مین نگاش کردن گفتم .
جیمین:بفرمایید بپرسید .
ایمی :تو کی هستی ؟اینجا چیکار میکردی ؟ چطوری وارد خونه شدی ؟
جیمین:نفس بگیر اولن من پارک جیمین هستم . دوم من مستاجر خانم جانگ بودم و ۳ ساله که اینجام و سوم در خونه باز بود .
ایمی :چرا چطوری چطور فهمیدی
جیمین :من توی طویله بودم که صدای آژیر و دود شنیدم و به سمت خونه خانم جانگ دویدم که دیدم در بازه و
ایشون دیگه مردن .
ایمی :چطوری اون صدا حارو تشخیص دادی توی ارتش کار میکردی ؟یا پلیس چون اون صداها و
جیمین:میدونم من فقط شنیدم همین
افسر :ببریدش .
لایک ۵
کامنت ۵
فالو کنید لطفا 🥺🦭
آهان بچه ها تازه این شروعش هستا از پارت چهار به بعد ماجرا تازه شروع میشه
۳.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.