short story
*تو خونه نشستی و منتظری از سرکار بیاد ...
صدای زنگ درو میشنوی و با ذوق میری درو باز میکنی
_سلام خوش اومدی بیا بشین سر میز
-اشتها ندارم
_ولی غذای مورد علاقته
با کلی اصرار میشینه سر میز و دو سه تا لقمه میخوره و از سرمیز پامیشه و میره تو اتاق کارش
از اینهمه سردیش خسته میشی و صداش میکنی:
شو..شوگا!
با خونسردی جواب میده بگو؟؟
_هیچی کار خاصی نداشتم
*
*
ساعت نزدیکای 1بود و تو همچنان منتظر بودی که از اتاق کارش بیرون بیاد
صدای دستگیره درو میشنوی و خودتو به خواب میزنی..
نزدیکت میشه و روی گونتو اروم میبوسه
بعد از اینکه مطمئن شدی خوابه پا میشی و به سمت بالکن میری و به منظره بیرون خیره میشی
دستیو روی شونت حس میکنی میخوای برگردی که کنار گوشت زمزمه میکنه : عشقم چرا بی خوابه؟
_هیچی تشنم شد اومدم آب بخورم
-پس تو بالکن چیکار میکنی؟
_خب راستش شوگا باید یه چیزیو بدونی
با تعجب میپرسه:چی؟؟
_همینجا باش الان میام
با عجله میری و از تو کشوت جواب تستتو میاری
اونو دست شوگا میدی و میگی:من باردارم
تستو میخونه و با چشای گرد شده نگاهت میکنه..
شوگا:باورم نمیشه ینی من دارم بابا میشم؟؟
دستتو میگیره و میکشه میبره تو اتاق لپ تاپشو میاره و تو گوگل دکوراسیون اتاق بچه سرچ میکنه
هر عکسیو ک نگاه میکنه یه بار گونتو میبوسه و شکمتو لمس میکنه
کل شبو نمیزاره بخوابی و درمورد بچه فکر میکنه
نزدیک ساعتای 4:30بغلت میکنه و اروم روی تخت میخوابوندت و میگه:
ببخشید که نداشتم عشقمو نینی بخوابن بعدم کنارت دراز میکشه و دستشو دور کمرت حلقه میکنه گونتو میبوسه و چشاشو میبنده
*
*
*
صبح که از خواب بیدار میشی پیداش نمیکنی و وارد سالن میشی میز صبحونه پر از مخلفاتی توجهتو جلب میکنه نزدیک میری و یه یادداشت روی میز پیدا میکنی:
بچمون باید تقویت شه اومدم خونه باید همشو خورده باشی!
لبخند محوی میزنی و با خوشحالی سرمیز میشینی..
صدای زنگ درو میشنوی و با ذوق میری درو باز میکنی
_سلام خوش اومدی بیا بشین سر میز
-اشتها ندارم
_ولی غذای مورد علاقته
با کلی اصرار میشینه سر میز و دو سه تا لقمه میخوره و از سرمیز پامیشه و میره تو اتاق کارش
از اینهمه سردیش خسته میشی و صداش میکنی:
شو..شوگا!
با خونسردی جواب میده بگو؟؟
_هیچی کار خاصی نداشتم
*
*
ساعت نزدیکای 1بود و تو همچنان منتظر بودی که از اتاق کارش بیرون بیاد
صدای دستگیره درو میشنوی و خودتو به خواب میزنی..
نزدیکت میشه و روی گونتو اروم میبوسه
بعد از اینکه مطمئن شدی خوابه پا میشی و به سمت بالکن میری و به منظره بیرون خیره میشی
دستیو روی شونت حس میکنی میخوای برگردی که کنار گوشت زمزمه میکنه : عشقم چرا بی خوابه؟
_هیچی تشنم شد اومدم آب بخورم
-پس تو بالکن چیکار میکنی؟
_خب راستش شوگا باید یه چیزیو بدونی
با تعجب میپرسه:چی؟؟
_همینجا باش الان میام
با عجله میری و از تو کشوت جواب تستتو میاری
اونو دست شوگا میدی و میگی:من باردارم
تستو میخونه و با چشای گرد شده نگاهت میکنه..
شوگا:باورم نمیشه ینی من دارم بابا میشم؟؟
دستتو میگیره و میکشه میبره تو اتاق لپ تاپشو میاره و تو گوگل دکوراسیون اتاق بچه سرچ میکنه
هر عکسیو ک نگاه میکنه یه بار گونتو میبوسه و شکمتو لمس میکنه
کل شبو نمیزاره بخوابی و درمورد بچه فکر میکنه
نزدیک ساعتای 4:30بغلت میکنه و اروم روی تخت میخوابوندت و میگه:
ببخشید که نداشتم عشقمو نینی بخوابن بعدم کنارت دراز میکشه و دستشو دور کمرت حلقه میکنه گونتو میبوسه و چشاشو میبنده
*
*
*
صبح که از خواب بیدار میشی پیداش نمیکنی و وارد سالن میشی میز صبحونه پر از مخلفاتی توجهتو جلب میکنه نزدیک میری و یه یادداشت روی میز پیدا میکنی:
بچمون باید تقویت شه اومدم خونه باید همشو خورده باشی!
لبخند محوی میزنی و با خوشحالی سرمیز میشینی..
۲۵.۳k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.