وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p53
بغل! تنها چیزی که الان هردوشون بهش نیاز داشتن بغل های همدیگه بود!
ا.ت با بدنی بی قرار توی بغل بیجون و پر از دلتنگی تهیونگ فرو رفت
خالی شدن درونش..احساس ارامش بخش بغل تهیونگ تنها مورفین ا.ت بود
صدای خسته تهیونگ به آرومی شنیده شد: دلم برات تنگ شده بود سنجاقک کوچولوم..
قطره اشک ا.ت از روی گونش سر خورد و روی لباس بیمارستان تهیونگ نشست: بدون تو داشتم میمردم تهیونگ
اشک های براق و درخشنده تهیونگ از گوشه های چشم کهکشانیش غلت خورد
دست های بی رمقش رو دور بدن دلتنگ ا.ت پیچید
مثل گل پیچک که دور شاخه اصلیه خودش میپیچه..دور ا.ت پیچید!
بعد از دو ماه..بوسه ای به موهای ا.ت هدیه داد..
لب های خشک و پوسته پوسته شدش رو روی موهای ا.ت گذاشت و از ته دل بوسید
اشک هاشون شدت پیدا میکرد
حلقه دست های تهیونگ با تمام دردش که بیشتر میشد دور بدن ا.ت تنگ از میشد!
صدای خسته و بَم تهیونگ برای ا.ت آواز خوند: the hospital asked should the body be cast before I say goodbye my star in the sky?
صدای شکایت ا.ت آهنگشو قطع کرد: یااا چرا آهنگ غمگین میخونی؟؟ میخوای از گریه بمیرم؟؟
تهیونگ بوسه محکم تری روی پیشونی ا.ت طراحی کرد: ببخشید کبوتر کوچولوم..
صدای خانم شین حرف هاشون رو قطع کرد: باشه باشه باشه..میدونم. خوب موقعی نیومدم..ولی باید چک شی!
خانم کیم از بغلش بیا بیرون باید آنژوکتش رو عوض کنم..
ا.ت با چشم های اشکی و لبخند از بغل تهیونگ بیرون اومد و اون طرف تخت ایستاد
خانم شین برای عوض کردن آنژوکت دست تهیونگ رو گرفت
هنوز دستی به سِرُم تهیونگ نزده بود که نق زدن های تهیونگ شروع شد: خانم شینن..درد میکنهه
ا.ت دست آزاد تهیونگ رو گرفت تا از دردش کم بشه
نگاه های خانم شین به تهیونگ موجب سکوت تهیونگ شد
خانم شین نگاه برنداز گرانه ایی به تهیونگ کرد و جواب داد: قبل از اینکه خانم کیم بیاد محکم و استوار بودی و میگفتی که مرد دردش نمیاد..الان درد داره؟ چطوری؟؟
خانم شین ا.ت رو خطاب کرد و ادامه داد: شما بفرمایید بیرون تا من کار این مرد قوی پنجه رو تموم کنم..
و با دست ا.ت رو از اتاق بیرون کرد
حدود پنج دقیقه بعد صدای خانم شین اجازه ورود ا.ت رو صادر کرد
به محض وارد شدن ا.ت به اتاق گریه های الکی تهیونگ شروع شد: ا.تت درد دارمممم ا.تتت
خنده های خانم شین و ا.ت یک صدا کل بخش رو پر کرد و حتی باعث شد تهیونگ هم به قهقهه بیوفته!
فعلا یه قسمت کوچیکی از پارت ۵۳ مونده الان میزارم
ا.ت با بدنی بی قرار توی بغل بیجون و پر از دلتنگی تهیونگ فرو رفت
خالی شدن درونش..احساس ارامش بخش بغل تهیونگ تنها مورفین ا.ت بود
صدای خسته تهیونگ به آرومی شنیده شد: دلم برات تنگ شده بود سنجاقک کوچولوم..
قطره اشک ا.ت از روی گونش سر خورد و روی لباس بیمارستان تهیونگ نشست: بدون تو داشتم میمردم تهیونگ
اشک های براق و درخشنده تهیونگ از گوشه های چشم کهکشانیش غلت خورد
دست های بی رمقش رو دور بدن دلتنگ ا.ت پیچید
مثل گل پیچک که دور شاخه اصلیه خودش میپیچه..دور ا.ت پیچید!
بعد از دو ماه..بوسه ای به موهای ا.ت هدیه داد..
لب های خشک و پوسته پوسته شدش رو روی موهای ا.ت گذاشت و از ته دل بوسید
اشک هاشون شدت پیدا میکرد
حلقه دست های تهیونگ با تمام دردش که بیشتر میشد دور بدن ا.ت تنگ از میشد!
صدای خسته و بَم تهیونگ برای ا.ت آواز خوند: the hospital asked should the body be cast before I say goodbye my star in the sky?
صدای شکایت ا.ت آهنگشو قطع کرد: یااا چرا آهنگ غمگین میخونی؟؟ میخوای از گریه بمیرم؟؟
تهیونگ بوسه محکم تری روی پیشونی ا.ت طراحی کرد: ببخشید کبوتر کوچولوم..
صدای خانم شین حرف هاشون رو قطع کرد: باشه باشه باشه..میدونم. خوب موقعی نیومدم..ولی باید چک شی!
خانم کیم از بغلش بیا بیرون باید آنژوکتش رو عوض کنم..
ا.ت با چشم های اشکی و لبخند از بغل تهیونگ بیرون اومد و اون طرف تخت ایستاد
خانم شین برای عوض کردن آنژوکت دست تهیونگ رو گرفت
هنوز دستی به سِرُم تهیونگ نزده بود که نق زدن های تهیونگ شروع شد: خانم شینن..درد میکنهه
ا.ت دست آزاد تهیونگ رو گرفت تا از دردش کم بشه
نگاه های خانم شین به تهیونگ موجب سکوت تهیونگ شد
خانم شین نگاه برنداز گرانه ایی به تهیونگ کرد و جواب داد: قبل از اینکه خانم کیم بیاد محکم و استوار بودی و میگفتی که مرد دردش نمیاد..الان درد داره؟ چطوری؟؟
خانم شین ا.ت رو خطاب کرد و ادامه داد: شما بفرمایید بیرون تا من کار این مرد قوی پنجه رو تموم کنم..
و با دست ا.ت رو از اتاق بیرون کرد
حدود پنج دقیقه بعد صدای خانم شین اجازه ورود ا.ت رو صادر کرد
به محض وارد شدن ا.ت به اتاق گریه های الکی تهیونگ شروع شد: ا.تت درد دارمممم ا.تتت
خنده های خانم شین و ا.ت یک صدا کل بخش رو پر کرد و حتی باعث شد تهیونگ هم به قهقهه بیوفته!
فعلا یه قسمت کوچیکی از پارت ۵۳ مونده الان میزارم
۱۵.۳k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.