لیچا.....پارت۱۶
مهمت بود که که داشت ملیس رو میبوسید
لیا و چاعان:وایییی😳
بعد از چند دقیقه مهمت برگشت
چاعان:ا مهمت اون دوس دخترت بود؟
مهمت:اره داداش.یادته ی دختر دس از سرت بر نمیداشت؟بعدا وقتی فهمید دوسش نداری تصمیم گرفتیم باهم وارد رابطه شیم
چاعان:احححححم😒
لیا:ا....ا....خوب یه نوشیدنی بخوریم
چاعان:لیا کارت دارم بیا بیرون
لیا:باش اومدم
چاعان:حالا دیدی لیا خانوممم.واقعیت هارو فهمیدیی؟
لیا:خوب من از کجا بدونمم
چاعان:دستاشو گرفتم و خواستم از فرصت استفاده کنم ببوسمش که یهو.....
توانا:لیا!!!! اینجا چکار میکنید.
چاعان:سریع دستمو کشیدم:هیچ بریم
لیا و چاعان:وایییی😳
بعد از چند دقیقه مهمت برگشت
چاعان:ا مهمت اون دوس دخترت بود؟
مهمت:اره داداش.یادته ی دختر دس از سرت بر نمیداشت؟بعدا وقتی فهمید دوسش نداری تصمیم گرفتیم باهم وارد رابطه شیم
چاعان:احححححم😒
لیا:ا....ا....خوب یه نوشیدنی بخوریم
چاعان:لیا کارت دارم بیا بیرون
لیا:باش اومدم
چاعان:حالا دیدی لیا خانوممم.واقعیت هارو فهمیدیی؟
لیا:خوب من از کجا بدونمم
چاعان:دستاشو گرفتم و خواستم از فرصت استفاده کنم ببوسمش که یهو.....
توانا:لیا!!!! اینجا چکار میکنید.
چاعان:سریع دستمو کشیدم:هیچ بریم
۳۷۰
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.