پارت۳۹ فیک فقط به من نگاه کن
#جیمین
تا شب اون دوتا شده بودن الهه مرگم و من داشتم مث چی حرص میخوردم
جیمین:فک می کنم به اندازه مافی حالت خوب شده باشه دیگه کافیه😤😒
رزی:اوم آره درسته کافیه...چانی میشه به من کمک کنی برم تو اتاقم باید باهات صحبت کنم؟😊
چانیول:حتما😃
جیمین:چانی؟😡🤯حرف خصوصی دارید؟😡🤯
رزی:بله شما مشکلی دارید؟🤨
جیمین:شما؟؟؟؟🤯
رزی:آره درسته شما🤨
جیمین:واقعا نمیدونم چی بگم😤
رزی:نیازیم به خرف زدن نیست😏
جیمین:😠😒
چانیول:بریم؟
رزی:آره😊
جیمین:😡😤
چانیول بازوی رزی رو گرفت و بردش سمت اتاق و من همچنان داشتم به خودم و شانس لعنتیم فوش میدادم🤬
اینجوری نمیشه باید فردا صبح درست و حسابی با رزی حرف بزنم
#صبح
صبح زود پاشدم و رفتم تا مطمئن باشم رزی تو اتاقشه
رفتم در اتاقشو در زدم
رزی:بیا تو
وقتی وارد شدم داشت موهاشو شونه میزد ولی وقتی دید منم شونه رو گذاشت کنار و موهای بلوندشو با یه کش بالا سرش گوجه ای بست
رزی:بفرمایید کاری با من داشتید؟
جیمین:رزی من متاسفم ولی من اصلا اون زنو نمیشناختم
رزی:نیازی به متاسف بودن نیست اینکه شما کیو میبوسین به من ربطی نداره
جیمین:اما رزی من دوس پسرتم
رزی:بودین!دیگه نیستین
جیمین:یعنی میخوای بگی الان سینگلی؟
رزی:همچین حرفی زدم؟🤨🤔
جیمین:منظورت چیه؟😳
رزی:منظورم اینه که چانیول دوس پسر منه
جیمین:یعنی چیییی🤯🤯🤯🤯😤😤😤😤
رزی:معنی خاصی نداره...من کاری کردم که باید از اول میکردم!با کسی وارد رابطه شدم که دوسم داره
جیمین:میخوای بگی من دوست ندارم؟😡
رزی:دقیقا!تو کسیو دوس داری که بوسیدیش
جیمین:اما من اونو نمیشناختمممم😤😤😤
رزی:متاسفم اما این بهانه اسپویل شده حالا هم لطفا برید چون من کار دارم میخوام برم بیرون😊
بچه ها ببخشید انروز فقط یه پارت گذاشتم سرم واقعا شلوغ بود😂💔
و اینکه چه حالب نزدیک اذان صبحه و من بیدارم😐😂
تا شب اون دوتا شده بودن الهه مرگم و من داشتم مث چی حرص میخوردم
جیمین:فک می کنم به اندازه مافی حالت خوب شده باشه دیگه کافیه😤😒
رزی:اوم آره درسته کافیه...چانی میشه به من کمک کنی برم تو اتاقم باید باهات صحبت کنم؟😊
چانیول:حتما😃
جیمین:چانی؟😡🤯حرف خصوصی دارید؟😡🤯
رزی:بله شما مشکلی دارید؟🤨
جیمین:شما؟؟؟؟🤯
رزی:آره درسته شما🤨
جیمین:واقعا نمیدونم چی بگم😤
رزی:نیازیم به خرف زدن نیست😏
جیمین:😠😒
چانیول:بریم؟
رزی:آره😊
جیمین:😡😤
چانیول بازوی رزی رو گرفت و بردش سمت اتاق و من همچنان داشتم به خودم و شانس لعنتیم فوش میدادم🤬
اینجوری نمیشه باید فردا صبح درست و حسابی با رزی حرف بزنم
#صبح
صبح زود پاشدم و رفتم تا مطمئن باشم رزی تو اتاقشه
رفتم در اتاقشو در زدم
رزی:بیا تو
وقتی وارد شدم داشت موهاشو شونه میزد ولی وقتی دید منم شونه رو گذاشت کنار و موهای بلوندشو با یه کش بالا سرش گوجه ای بست
رزی:بفرمایید کاری با من داشتید؟
جیمین:رزی من متاسفم ولی من اصلا اون زنو نمیشناختم
رزی:نیازی به متاسف بودن نیست اینکه شما کیو میبوسین به من ربطی نداره
جیمین:اما رزی من دوس پسرتم
رزی:بودین!دیگه نیستین
جیمین:یعنی میخوای بگی الان سینگلی؟
رزی:همچین حرفی زدم؟🤨🤔
جیمین:منظورت چیه؟😳
رزی:منظورم اینه که چانیول دوس پسر منه
جیمین:یعنی چیییی🤯🤯🤯🤯😤😤😤😤
رزی:معنی خاصی نداره...من کاری کردم که باید از اول میکردم!با کسی وارد رابطه شدم که دوسم داره
جیمین:میخوای بگی من دوست ندارم؟😡
رزی:دقیقا!تو کسیو دوس داری که بوسیدیش
جیمین:اما من اونو نمیشناختمممم😤😤😤
رزی:متاسفم اما این بهانه اسپویل شده حالا هم لطفا برید چون من کار دارم میخوام برم بیرون😊
بچه ها ببخشید انروز فقط یه پارت گذاشتم سرم واقعا شلوغ بود😂💔
و اینکه چه حالب نزدیک اذان صبحه و من بیدارم😐😂
۱۱.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.