فیک ماجرای به هم رسیدنمان
پارت11:
ویو جیمین: لبامو گذاشتم رو لباش که مک بزنم که شوگا اومد داخل.
@:داری چیکار میکنی
٪:برو بیرون باهاش کار دارم
@:قرارمون این بود که به ا/ت کاری نداشته باشیم و فقط برای تهدید کردن کوک با ا/ت کار داریم.میدونی که نباید زیر قرارمون بزنی
٪:باشه(حرصی)
_:کوک کجاسسسس
٪:دهنتو ببند
نمیخوام من کوک رومیخواممممم
@:ببین گرل خوبی باش بهش کاری نداریم ولی اگه دوباره لجبازی کنی به هردوتون ضرر میرسونم خوددانی.
....رفتن بیرون و درو قفل کردن.
ویو کوک:رفتن سمت ا/ت حرصی شده بودم که با حرف شوگا فهیمیدم جیمین داشت با ا/ت یه کارایی میکرد وحشی تر شدم و دستامو به زور باز کردم و خیلی آروم گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به تهیونگ اون تنها امیدم بود.
مکالمه تهکوک:
+:الو ته
#:کوک خوبی حالت خوبه ببین ما نزدیکیم
+:چی؟تو از کجا میدونی که
چه خبره؟
#:ا/ت بهمون گفت حالا ولش کن.یکم دیگه تحمل کن داریم میایم
+:با کی داری میای
#:ته می و پلیس ها
+:آها.مراقب باشین.مرسی تهیونگ جونم(با بغض)
#:قربونت داداش
پایان مکالمه.
ویو کوک:یکم بعد مکالمون صدای شوگا و جیمین رو شنیدم فهیمدم دارن میان منم الکی طناب رو دور دستم پیچوندم.
به به جونگ کوک خان
ببند دهنتو عوضی
هی هی درست حرف بزن اینجا رئیس ماییم.
شما چجوری همدیگرو میشناسین؟
راوی:یونمین ماجرای دوستیشون رو تعریف کردن و آخرای داستان یه صداهایی شنیدن که یعنی....
(ماجرای آشنایی شوگا و جیمین رو تو پارت بعد میزارم)
(بچه ها من برای خلاصه اسم هاشون رو ترکیب میکنم که میدونم آرمیا بلدن.)
لایک یادتون نره❤
ویو جیمین: لبامو گذاشتم رو لباش که مک بزنم که شوگا اومد داخل.
@:داری چیکار میکنی
٪:برو بیرون باهاش کار دارم
@:قرارمون این بود که به ا/ت کاری نداشته باشیم و فقط برای تهدید کردن کوک با ا/ت کار داریم.میدونی که نباید زیر قرارمون بزنی
٪:باشه(حرصی)
_:کوک کجاسسسس
٪:دهنتو ببند
نمیخوام من کوک رومیخواممممم
@:ببین گرل خوبی باش بهش کاری نداریم ولی اگه دوباره لجبازی کنی به هردوتون ضرر میرسونم خوددانی.
....رفتن بیرون و درو قفل کردن.
ویو کوک:رفتن سمت ا/ت حرصی شده بودم که با حرف شوگا فهیمیدم جیمین داشت با ا/ت یه کارایی میکرد وحشی تر شدم و دستامو به زور باز کردم و خیلی آروم گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به تهیونگ اون تنها امیدم بود.
مکالمه تهکوک:
+:الو ته
#:کوک خوبی حالت خوبه ببین ما نزدیکیم
+:چی؟تو از کجا میدونی که
چه خبره؟
#:ا/ت بهمون گفت حالا ولش کن.یکم دیگه تحمل کن داریم میایم
+:با کی داری میای
#:ته می و پلیس ها
+:آها.مراقب باشین.مرسی تهیونگ جونم(با بغض)
#:قربونت داداش
پایان مکالمه.
ویو کوک:یکم بعد مکالمون صدای شوگا و جیمین رو شنیدم فهیمدم دارن میان منم الکی طناب رو دور دستم پیچوندم.
به به جونگ کوک خان
ببند دهنتو عوضی
هی هی درست حرف بزن اینجا رئیس ماییم.
شما چجوری همدیگرو میشناسین؟
راوی:یونمین ماجرای دوستیشون رو تعریف کردن و آخرای داستان یه صداهایی شنیدن که یعنی....
(ماجرای آشنایی شوگا و جیمین رو تو پارت بعد میزارم)
(بچه ها من برای خلاصه اسم هاشون رو ترکیب میکنم که میدونم آرمیا بلدن.)
لایک یادتون نره❤
۵.۱k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.