فیک جیمین*part ²⁰*

_اسلاید دو:اتاق ات موقعی خودش تنهاس
_اسلاید سه:لباس ات و پسرا برا کنسرت

توجه:من تمام نوشته و خواسته های نویسنده رو بدون هیچ کم و کاستی و افزایشی میزارم:)



★6:17 صبح★
★18 ژانویه(حدودا 3 ساعت از خواب ا.ت گذشته★
برخلاف روز قبلش، که آفتاب فروزان و سوزان مثل هرروز با نهایت قدرتش در حال تابش بود، امروز هوا ابری، برفی و فوق العاده سرد بود...سطح زمین های سنگفرشی، بوم های زیبای ساختمون ها و فضاهای سبز پارک و سطح شهر، امروز لباس سفید زیبایی به تن کرده بودن...این زیباترین منظره ممکن رو به شهر می داد؛ و مردم هم تحت تاثیر محیط اطراف قرار می گیرند...شاید این می تونست زیبا ترین موقع از سال برای دائجونگ و به خصوص خیابون یوسنگگو و هتل اوناما باشه...مردم کره هم واقعا عجیبن...از هر فرصتی برای خوش گذرونی و گذروندن وقت با عزیزانشون استفاده می کنن، حتی اگه ساعت 6 صبح باشه و دما مثل الان -3 درجه باشه! صادقانه بخوام صحبت کنم، این واقعا تحسین برانگیزه!...به خیابون ها که نگاه کنی، میشه کاپل ها،زوج های مزدوج عاشقی که تنها اومدن یا با ثمر های زندگیشونن ، و حتی مادر و بچه های عزیز تر از جونشون رو ببینی که دست در دست هم و با لباس های معمولا ست شده فوق العاده چشم نواز و بی نظیری در حال قدم زدن و لذت بردن از هوای سرد، اما سرگرم کننده یک صبح زمستونی برفی بی نظیرند...
این ویژگی کره، و خیلی کشور ها و مناطق دیگه س که صبح های زود توی زمستون، هوا هنوز به شکل تقریبا ترسناکی تاریکه و امروز، ابر های برفی بیشتر جلوی نور خورشید رو گرفته بودند و وقتی توی خیابون قدم می زدی، انگار داری توی ساعات حدود اوایل شب قدم می زنی:)...ولی این پدیده زیبای امروز، به جای ترسناک بودن رمانتیک بود!...خدای بزرگ! اینجا یوسنگگوئه یا شانزه لیزه؟...
بگذریم...پارک جیمین، مردی که توی شب خواستگاری موفقیت آمیزش از دختری که سال ها قلبش در گروی عشق اون دختر بوده،به شکل حال گیرانه و فوق العاده مسخره ای مجبور به برگشت به سئول شد!...آه که چه رویاها که برای اون شب نداشت!(منحرفاااا😈منحرف نشین 😑)...خوردن قهوه های ناب و خوش طعم ترک...تا صبح حرف های گوش نواز عاشقانه زدن و شنیدن..در آغوش گرفتن معشوقه ی ظریف و زیباش...اما خب...اون که یدونه پدر و مادر بیشتر نداره...و بماند عشق پایان ناپذیری که نسبت به خانوادش داره...در هر حال...اون پسر به طرز سحرآمیزی خوش شانسه و به خاطر همین قضیه با تموم وجود شکرگزاره...ماشین پدر و مادرش تقریبا مچاله شده و تو هم رفته و حتی دیگه ارزش تعمیر هم نداره!...ولی از اونجایی که شانس به جیهون، پدر و مادرشون و جیمین و معشوقه زیباش مثل همیشه رو کرده، حتی خون از دماغ کسی نیومده و همه توی سلامت جسمانی کامل قرار دارند...بگذریم...جیمین تقریبا همه کار هاش توی سئول انجام شده و الان توی خروجی بزرگ و باشکوه شهر سئوله تا هرچه زودتر به عزیزترینش برسه:)...درسته که این بی نهایت خطرناکه که وقتی کل شب رو به خاطر دلتنگی، نگرانی و احساسات نخوابیده الان بخواد تو این ساعت رانندگی کنه...اما لعنت به هرچی خوابه!...به قدرت عشق بین اون دو تا پرستویی که همیشه برای هم بال بال می زنند باور نداری؟!!..حتی فکر کردن به اون دختر کمر باریک و زیبا چهره باعث می شد خواب،خوابیدن، خستگی و خوابالودگی رو از چشماش با اردنگی بندازه بیرون...و جوری این عبارت ها رو از ذهنش بیرون بندازه که وقتی این کلمه رو بشنوه، احساس کنه این ها مال یک زبون دیگه است:)...
اما دختر زیبای مورد علاقه ش، توی اتاق VIP درجه یک طبقه آخر هتل 5 ستاره اوناما، توی یکی از عمیق ترین خواب هاش قرار دارن:)...






#بی_تی_اس
#سناریو
#فیک
#جیمین
#فیک_جیمین