you will be yours🍷
بعد خرید میره خونه ناهار اماده میکنه سه یون رو از خواب بلند میکنه غذا میخورن که وسط غذا سه یون میگه
سه یون:زنش اذیتت نکنه(تگران نباش فقط تا یه ماه🗿💔)
ات:زن کی
سه یون:زن من قرار بیاد تو رو اذیت کنه به نظرت زن کی زن اون کسی قرار باهاش ازدواج کنی دیگه خنگ
ات:اها نه بابا جیمین نمی زاره
سه یون:چه بدونم
کی میاد باهم اشنا شیم
ات:امشب
سه یون:اها
عکسشو داری
ات:نچ
سه یون:پس تو چی داری
ات:غذاتو بخور
ویو جیمین
واقعا از دست ات ناراحت شدم بهم نگفت رفته بیرون ما قرار زن شوهر شیم بعد این بیرون رفتنشو از من مخفی میکنه همینطور داشتم با خودم کلنجار میرفتم که(مامان جیمین تو اشپز خونس)
√:جیمیننننننننننننننننننننن(باداد جیغ)
جیمینننننننننننن
+:چه خبر شده
جیمین:من چه بدونم فک کنم جن دیده
√:جیمینننننننننن (جیغ داد)
جیمین:زهرمار اومدم
میاد پایین مامان یونا که همه جاش خونیه
جیمین:😳تو چرا انقد دست بالت خونیه
√:یونا(با گریه)
+:یونا چی شده
√:تو حموم رگشو زده(با گریه)
+:چییی😳😧
√:گوشیتو بده زنگ بزنم امبولانس میده مامان یونا میزنه(با&نشون میدم)
&:خانواده لی یونا شمایید
√:بله من مادرشم(با گریه)
&:اگه دیر میومدید متاسفانه میمردم
√:(باگریه) اههههههه
+:الان حالش چطور خوبه
&:بله
√:می تونیم ببینیمش
&:اره الاناس به هوش میاد
میرن تو اتاق یونا به هوش اومده
√:دخترم حالت چطوره
یونا:اره خوبم بچه هام چطوره
+:خوبن
جیمین:کودن دستتو بریدی نه بچه هاتو
√:به غیر از سر کوفت زدن کار دیگه ایی بلد نیستی
جیمین:اخه لیاقتشه
مامان من میرم دیگه حوصلم سررفته
+:اما
جیمین:چیه
+:برو پسرم
√:واقعا که
میره جیمین خونه رسید داخل خونه میگه بلند عاححح خدایا چرا یونا رو نکشتی
اجوما:ارباب می تونم یه چیزی بهتون بگم
جیمین:اهه اجوما بعدن بگو کار دارم
میره تو اتاق لباساشو عوض میکنه میره گل فروشی یه گل میگیره بره خونه ات که میرسه خونش در خونه رو میزنه
ات:زندگیم خوش اومدی بیا تو( بغلش میکنه)
جیمین:خوبی
ات:تو رو دیدم عالی شدم
سه یون: کی اومده
ات:اشنا تون میکنم جیمین سه یون داداش کوچیکم جیمین هسر ایندم ایندم
سه یون:(تعضین میکنه) خوش بختم شوهر خواهر جان
جیمین: عا منم خوشبختم زن داداش جان
میرن میشینن و جیمینو سه یون کلی باهم حرف زدن اتم خوشحال بود
ات:من میرم شام درست کنم
جیمین:اها راستی عشقم یادم رفت بگم یونا خودکشی کرده بود بعد از شانس بدم نمرد
ات:یا خدا چرا(اینجا سه یون رفته بوددشویی)
جیمین:خودت نمی دونی
ات:نه
جیمین: میخواست توجه منو جلب کنه با تو ازدواج نکنم
ات: اها
جیمین:شام چیه
ات: شام استیکه بیبی موچی امشب اینجا می مونی پیشم
جیمین:با کمال میل سک.سی گرل
ات:اخجون
سه یون: ات خیلی گوشت دوست داره
جیمین: واقعا
سه یون: اوهوم همیشه با سوجون و جنی ارا ات و من یواشکی به اجوما میگفتیم برامون گوشت بپزه و همیشه سهم ات از هممون بیشتر بود
جیمین:اخیییی
سه یون: ات جو وون دیگه مرد؟
ات: اوهوم مرد
جیمین:کی؟
سه یون: دوست پسره قبلیش
ات یه بار فقط رل زد که نمی زاشت یارو ببوستش فقط بغلش میکرد همین
جیمین: اها بعد چرا بمیره
ات:رو مخم رفته بود با ماشین زدم بهش
قیافه جیمین:😨
قیافه سه یون:😐
قیافه ات:😏
سه یون:زنش اذیتت نکنه(تگران نباش فقط تا یه ماه🗿💔)
ات:زن کی
سه یون:زن من قرار بیاد تو رو اذیت کنه به نظرت زن کی زن اون کسی قرار باهاش ازدواج کنی دیگه خنگ
ات:اها نه بابا جیمین نمی زاره
سه یون:چه بدونم
کی میاد باهم اشنا شیم
ات:امشب
سه یون:اها
عکسشو داری
ات:نچ
سه یون:پس تو چی داری
ات:غذاتو بخور
ویو جیمین
واقعا از دست ات ناراحت شدم بهم نگفت رفته بیرون ما قرار زن شوهر شیم بعد این بیرون رفتنشو از من مخفی میکنه همینطور داشتم با خودم کلنجار میرفتم که(مامان جیمین تو اشپز خونس)
√:جیمیننننننننننننننننننننن(باداد جیغ)
جیمینننننننننننن
+:چه خبر شده
جیمین:من چه بدونم فک کنم جن دیده
√:جیمینننننننننن (جیغ داد)
جیمین:زهرمار اومدم
میاد پایین مامان یونا که همه جاش خونیه
جیمین:😳تو چرا انقد دست بالت خونیه
√:یونا(با گریه)
+:یونا چی شده
√:تو حموم رگشو زده(با گریه)
+:چییی😳😧
√:گوشیتو بده زنگ بزنم امبولانس میده مامان یونا میزنه(با&نشون میدم)
&:خانواده لی یونا شمایید
√:بله من مادرشم(با گریه)
&:اگه دیر میومدید متاسفانه میمردم
√:(باگریه) اههههههه
+:الان حالش چطور خوبه
&:بله
√:می تونیم ببینیمش
&:اره الاناس به هوش میاد
میرن تو اتاق یونا به هوش اومده
√:دخترم حالت چطوره
یونا:اره خوبم بچه هام چطوره
+:خوبن
جیمین:کودن دستتو بریدی نه بچه هاتو
√:به غیر از سر کوفت زدن کار دیگه ایی بلد نیستی
جیمین:اخه لیاقتشه
مامان من میرم دیگه حوصلم سررفته
+:اما
جیمین:چیه
+:برو پسرم
√:واقعا که
میره جیمین خونه رسید داخل خونه میگه بلند عاححح خدایا چرا یونا رو نکشتی
اجوما:ارباب می تونم یه چیزی بهتون بگم
جیمین:اهه اجوما بعدن بگو کار دارم
میره تو اتاق لباساشو عوض میکنه میره گل فروشی یه گل میگیره بره خونه ات که میرسه خونش در خونه رو میزنه
ات:زندگیم خوش اومدی بیا تو( بغلش میکنه)
جیمین:خوبی
ات:تو رو دیدم عالی شدم
سه یون: کی اومده
ات:اشنا تون میکنم جیمین سه یون داداش کوچیکم جیمین هسر ایندم ایندم
سه یون:(تعضین میکنه) خوش بختم شوهر خواهر جان
جیمین: عا منم خوشبختم زن داداش جان
میرن میشینن و جیمینو سه یون کلی باهم حرف زدن اتم خوشحال بود
ات:من میرم شام درست کنم
جیمین:اها راستی عشقم یادم رفت بگم یونا خودکشی کرده بود بعد از شانس بدم نمرد
ات:یا خدا چرا(اینجا سه یون رفته بوددشویی)
جیمین:خودت نمی دونی
ات:نه
جیمین: میخواست توجه منو جلب کنه با تو ازدواج نکنم
ات: اها
جیمین:شام چیه
ات: شام استیکه بیبی موچی امشب اینجا می مونی پیشم
جیمین:با کمال میل سک.سی گرل
ات:اخجون
سه یون: ات خیلی گوشت دوست داره
جیمین: واقعا
سه یون: اوهوم همیشه با سوجون و جنی ارا ات و من یواشکی به اجوما میگفتیم برامون گوشت بپزه و همیشه سهم ات از هممون بیشتر بود
جیمین:اخیییی
سه یون: ات جو وون دیگه مرد؟
ات: اوهوم مرد
جیمین:کی؟
سه یون: دوست پسره قبلیش
ات یه بار فقط رل زد که نمی زاشت یارو ببوستش فقط بغلش میکرد همین
جیمین: اها بعد چرا بمیره
ات:رو مخم رفته بود با ماشین زدم بهش
قیافه جیمین:😨
قیافه سه یون:😐
قیافه ات:😏
۱۱.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.